بنام خدا
"به سپیده دم سوگند ، و به شبهای دهگانه ...
آیا ندیدی پروردگارت با قوم "عاد " چه کرد ؟...
و فرعونی که قدرتمند و شکنجه گر بود
همان اقوامی که در شهرها طغیان میکردند و فساد فراوان به بار آوردند
به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فروریخت
و به یقین پروردگار تو در کمینگاه است "
سوره مبارکه فجر
شب 22 بهمن ماه سال 89 «حسنی مبارک» نوکر دست نشانده آمریکا و رژیم صهیونیستی به زباله دان تاریخ پیوست و شر وجود منحوس خود را از سرزمین اسلامی مصر کم کرد که خود زمینه ساز بزرگترین تحولات سرزمینهای اسلامی و قیامهای مردمی در کشورهایی چون اردن ، لیبی ، الجزایر ، یمن ، بحرین و حتی عربستان و سرعت بخشیدن به شمارش معکوس نابودی رژیم جعلی صهیونیست و علاوه بر آن نابودی نظام صهیونیستی آمریکا و نظامهای فاسد استعماری غرب خواهد بود انشا الله .
اما مسیر آزادی مردم مصر از رژیم وابسته به صهیونیسم به دلیل نداشتن رهبر ، کمی دشوارتر از انقلاب اسلامی ایران خواهد بود که برای حل این مشکل نیاز به مساعدت و یاری ملت و نظام ایران به ملت مصر است آنچنانکه نظام و دولت ایران تمامی توان خود را در یاری رساندن به ملت و فعالان سیاسی - اسلامی مصر به کار بندد چرا که رژیم جعلی اسرائیل حاضر نخواهد بود به سادگی حامی چون نظام فاسد مصر را از دست دهد .
بنام خدا
خودخواهی دربار شاه، تعطیلی، شادی، جشن و پایکوبی مردم ایران را بر محور خاندان سلطنت تعیین میکرد. مردم موظف بودند در ایام متعلق به این خانواده جشن بگیرند و خیابانها را آذینبندی کنند و مدارس را مجبور میکردند با راهاندازی کارناوالها شادی خود را به لودگی و سیاهبازی آلوده کنند.
جدول روزهای تعطیل یا جشن و چراغانی ایران آن روزها نشانگر میزان تکبر و خودخواهی این خانواده است:
21 فروردین: روز دعا (به مناسبت جان سالم به در بردن شاه از ترور سال 1344)
28 مرداد: روز جشن ملی(به مناسبت پیروزی شاه در کودتای 28 مرداد 1332)
25 شهریور: روز جشن ملی (به مناسبت آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی)
6 مهر: روز جشن ملی (سالروز سروش آریامهر!)
21 مهر: روز جشن و شادی (به مناسبت تولد فرح)
14 آبان: روز جشن و آذینبندی (به مناسبت تولد شاه)
19 آبان: روز جشن و پایکوبی(به مناسبت تولد ولیعهد)
6 بهمن: روز جشن (به مناسبت انقلاب شاه و ملت)
15 بهمن: روز نیایش ( به مناسبت رفع خطر از شاه در سال 1327)
3 اسفند: روز رضاشاه کبیر ( به مناسبت کودتای سوم حوت 1299)
12 اسفند: روز پدر (به مناسبت تولد رضاشاه)
بنام خدا
زندگی و سالم زیستن همانند راه پیمودن بر ریسمانی است که اگر یک لحظه تکیه و مکث بیشتری بر یک جهت به خرج داده شود تعادل از بین میرود و سقوط از جهت مخالف حتمیست .
مذهبی و معتقد بودن، ولایت مدار بودن صفاتی هستند که ظاهر خداپسندانه ای دارند اما عجب و غرور و بی باکی از اینکه هرگز آفت و فساد به آن راه ندارد خود آفت و زیان جبران ناپذیریست .
گاهی آنقدر خود را غرق در افشای بدیهای زمانه و اطرافیان میکنیم و زشتیهای دیگران آنقدر در نظرمان سیاه و مخوف مینماید که ...
گویی که با خود نیز تعارف داریم
خود را به چند اصطلاح به ظاهر مذهبی دلخوش میکنیم : "ما مذهبی ها "
از مذهب چه میدانیم ؟
از اسلام چه میدانیم ؟
فراموش کرده ایم که رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:
" برانگیخته شدم به جهت به کمال رساندن مکارم اخلاق ".
در زندگی ما اخلاق چه جایگاهی دارد ؟ در سیاست ما چه جایگاهی دارد ؟ چرا در بحث های سیاسی و پژوهشی اخلاق که بخش اعظم دین است ، در حال جداشدن از سیاست است تا دشمن به خواست خود نزدیک تر شود تا به آنجا که به این سوال برسیم که چرا باید از ملتهای ستمدیده چون فلسطین ، عراق، افغانستان و پاکستان حمایت کنیم ؟ و در پاسخ دادن به این سوال دلیل اخلاق و دینی آنرا با این تصور که پاسخ سطح پایینی است با شرم بیان کنیم ؟
اخلاق در جامعه امروز ما در کجا قرار دارد ؟ آیا بین اخلاق و احکام جامعه توازن برقرار است ؟
در این سالها تنها یک صدا بود که در هر فرصتی برای هشدار و برانگیختن جامعه در جهت اشاعه فرهنگ سالم اسلامی شنیده شد و کسی گوش نسپرد تا به آنجا که کارد به استخوان رسید و احساس خطر کمی و آنهم برخی را به جنب و جوش درآورد و آن صدا تنها طنین صدای امام خامنه ای بود و هست اما مسلما منظور ایشان تنها چند همایش و برنامه سطحی فرهنگی نبوده و نیست . مخاطب ایشان برای ارزش بخشیدن به مقام انسانی تک تک ما مردم هستیم که در پیشگاه فطرت و وجدان انسانی در مورد خود قضاوت کنیم و اصلاح ، و بعد از آن سیاستگذاری و سپس آموزش .
بنام خدا
حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجهم :
"« چله نشینی لازم نیست ، به جفر متوسل شدن سودی ندارد ، ریاضات و سفرها رفتن احتیاج نیست ، عمل نشان دهید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم"»
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
بنام خدا
پس از انقلاب اسلامی کشورمان و پشت سر گذاردن جنگ تحمیلی هشت ساله آهسته و بی صدا فرهنگ مبارزه با استعمار تنها تبدیل به شعار شد و مردم نیز مقابله با سیاستهای کینه توزانه آمریکا نسبت به کشورمان را تنها واگذار به دولت و دولتمردان کردند , دولتهای پیشین نیز به آسودگی مرزها ی خاکی و رسانه ای را بروی جاسوسان زیر پوشش خبرنگار و بازرگانان و توریستها گشودند و با خونسردی شگفت آوری تمام راههای نفوذ سیاستهای لائیک و استحماری غرب را با آزاد قرار دادن استفاده از شبکه های ماهواره ای و ... به راحتی گشودند .
و طبق القائات همین رسانه های صهیونیستی بود که به راحتی بحث مذاکره با آمریکا مطرح میشود و چندان نفرت و انزجاری را برنمی انگیزد و بعنوان امری معقول و سیاستی رایج به آن اشاره میشود .
در حالیکه باید پرسید هم اکنون که رئیس جمهور به ظاهر جدید امریکا خواستار گفتگو با ایران است در جهت نمایش حسن نیت خود تا به اکنون چه عذرخواهی ,چه عملی و چه رفتاری بابت جبران خسارات بیشمارآمریکا و غرب علیه ملت ایران را جایگزین رفتار خصمانه خود کرده است ؟
یکی از ارمغانهای دیروز آمریکا به ملت ایران انهدام هواپیمای مسافر بری
آیا آمریکا و باراک اوبامای متقاضی گفتگو با ایران تا به اکنون رفتار و سیاستی در جهت جبران خسارات عظیم خود به ایران اتخاذ کرده اند که ایران امید به حسن نیت چنین دولتی داشته باشد ؟
به عنوان نمونه آیا اوباما تغییری در سیاستهای تحریمی آمریکا علیه ایران اتخاذ کرده است ؟ جالب اینکه تحریم های اقتصادی و صنعتی علیه کشورمان در دوران رئیس جمهور مدعی صلح نه تنها تمدید شد بلکه به حداکثر میزان خود رسیده است از اولین فعالیتهای ریاست جهوری باراک اوباما امضا تمدید تحریمات اقتصادی و صنعتی علیه ایران بود.
از دستاوردهای جدید دولت اوباما اختصاص 55 میلیون دلاربه پنتاگون (که البته رقم حقیقی آنرا هرگز فاش نخواهند کرد), آنهم جهت براندازی به شیوه غیر مسلحانه و نرم در کشورمان است .
دو سال گذشته در دوران ریاست جمهوری جورج بوش 20 میلیارد دلار تجهیزات نظامی آمریکا وارد عربستان شدآنهم با شعار" مقابله با خطر ایران" هم اکنون سلاحهای اهدایی آمریکا به عربستان سر از عملیاتهای تروریستی عوامل آمریکا و عربستان درنواحی مختلف ایران چون بلوچستان و .... در میاورند ,و سعودیان بیشتر از زمان جورج بوش به شیعیان هجوم میبرند و بیشتر از هر زمانی نسبت به ایران و ایرانیان ابراز دشمنی میکنند و اینها همه در زمان اوبامای برنده جایزه پوشالی صلح صورت میگیرد .
رفتار دولت اوباما بعد از درخواست مذاکره نه تنها با دولت بلکه آیا در قبال ایرانیان نیز تغییری داشته است ؟
ایرانیان همچنان برای ورود به خاک امریکا با انواع توهینها اعم از انگشت نگاری و حتی بازداشتهای چند هفته ای روبرو هستند , اساتید ورزشکاران و حتی دولتمردان کشورمان در دوران اوبامای برنده جایزه صلح در ورود به آمریکا و صدور ویزا با ممانعت و کارشکنی روبرو هستند . در حالیکه عوامل جاسوسی آمریکا و انگلیس با سابقه عملیتهای تروریستی و جاسوسی غرب در ایران وارد کشورمان میشوند و حتی در وقایع انتخابات از صحنه گردانان اصلی آشوبهای خیابانی هستند اما ایران باید در مقابل ورود این عناصر اطلاعاتی غرب با بخشندگی تمام رفتار کند .
خبرنگاران و فیلمسازان ایرانی همچنان که در دوران دولتهای پیشین آمریکا حق تهیه خبر و گزارش و فیلم را در خاک آمریکا نداشتند امروز با ممانعت بیشتری از سوی مراجع دولتی آمریکا روبرو هستند در حالیکه در ایران خبرگزاریهای صهیونیستی آمریکا آزادانه میتوانند از هرنقطه ای و با هر شخصیتی مصاحبه کنند و ایران هم حق ندارد اعتراضی داشته باشد چرا که بر خلاف آزادی بیان و حقوق بشر است, در حالیکه مولا علی علیه السلام فرمودند :"« رعایت حق کسی که او حقش را محترم نمیشمارد, نوعی بردگی است "» .
از سیاستهای حیله گرانه اوباما در خصوص فلسطین فقط یک نمونه آن دروغ اوباما جهت به ظاهر تحت فشار گذاشتن رژیم صهیونیستی در مورد توقف شهرک سازیها در فلسطین اشغالی بود که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حضور سران کشورها آنرا اعلام کرد اما چندی پیش نشان داد طرح این مسئله یک دروغ تبلیغاتی بیشتر نبوده است چرا که هیلاری کلینگتون در سفر اخیر خود به فلسطین اشغالی اعلام کرد توقف شهرکسازی در اراضی فلسطینیان به عنوان پیششرط برای مذاکرات صلح مطرح نبوده و به کل منکر آگهی تبلیغاتی اوباما در مجمع سازمان ملل شد .
دیرور بوش برای جلب اعتماد ملتهای مسلمان در همایشهای مسلمانان آمریکا شرکت میکرد امروز علنا روحانیان مسلمان در خاک آمریکا به قتل میرسند .
از ارمغانهای امروز آمریکا برای ایرانیان کشتار مردم محروم ناحیه بلوچستان
عدوات و جنایات آمریکا علیه ایران از دیروز تا امروز امتداد دارد با این تفاوت که امروز این دشمنیها با هزینه های سر سام آور بیشتر, ترفندهای سیاسی کثیف تر و جنایات و عملیتهای تروریستی بیشتری صورت میگیرد و تنها ساده لوحان و اجیر شدگان , خطر بزرگ توطئه های شبکه های مخوف جاسوسی , تروریستی و رسانه ای دولتمردان صهیونیست آمریکا را مربوط به گذشته میدانند و سعی در ترسیم چهره ای معصوم و صلح طلب از دولت صهیونیستی آمریکا را دارند.
در حالیکه حتی مطرح کردن نام مذاکره با دولتیکه نه از جنایات گذشته خود در حق مردم ایران همچون انهدام هواپیمای مسافربری ایران با 280 مسافر بیگناه درسال 1367 , کمکهای تسلیحاتی و نظامی به رژیم صدام جهت تجاوز به خاک ایران , تجهیز ارتش صدام به بمبهای شیمیایی که نتیجه آن صدها هزار مجروح شیمیایی در ایران بود,مصادره و بلوکه کردن میلیاردها دلار از اموال ایرانیان , تحریمات اقتصادی که تا حال ادامه دارد , ربودن دیپلماتهای ایران در عراق و افغانستان توسط نظامیان آمریکایی و شکنجه و ضرب و شتم آنان, ربودن ایرانیان زائر در عراق که هم اکنون صدها ایرانی در بند ارتش آمریکا در عراق هستند اما سه جاسوس آمریکایی که در مرزهای ایران دستگیر میشوند نباید بر طبق قوانین با آنها رفتار شود که چرا که بوقهای تبلیغاتی حقوق بشر صهیونیستی به صدا در میایند , و بسیاری دیگر از اعمال ضد بشری آمریکا در قبال ایران که ظاهرا ایران باید همه آنها را به فراموشی بسپرد و با دشمنی که منطق آن استثمار و امتیاز گرفتن از طرف مقابل است پای میز مذاکره بنشیند .
آیا مطرح کردن حتی نام مذاکره با آمریکا از بزرگترین خیانتها علیه مردم ایران نیست ؟مذاکره ای که همراه با ادامه تهدیدات باشد جز ننگ و خفت برای کشورمان چه سود و ارمغانی خواهد داشت ؟
امام خامنه ای:
"« این مرگ بر آمریکایی که مردم ما میگویند مانند همان اعوذوبالله من الشیطان الرجیم که در اول هر سوره قرآن قبل از بسم الله میگوییم است .چرا؟..... برای اینکه انسان مومن یک لحظه حضور شیطان را فراموش نکند ,یک لحظه از یاد نبرد که شیطان آماده حمله به او و انهدام حصار معنوی و ایمانی اوست , این مرگ بر آمریکا برای همین است , برای این است که ملت فراموش نکند که سلطه گران جهانی از منافع سرشاری که در این کشور داشته اند و دستشان کوتاه شده این منافع را از یاد نبرده اند "»
بنام خدا
یکی از وقایع فاجعه آمیز و بی نظیری که در تاریخ ایران واقع شد اما به طرز شگفت آوری در ادوار مختلف حکومت پهلوی تا حال از سوی دولتهای انگلیس و آمریکا از تاریخ ایران حذف و هیچ گاه به آن پرداخته نشده ، فاجعه قحطی سالهای ( 1919-1917م) مقارن با (1298-1296 هجری شمسی) است، که در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به تاوان آن بیش از 10 میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند. قحطی، زمانی اتفاق می افتد که سراسر ایران در اشغال نظامیان انگلستان است، اما آنها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد شان اوضاع را وخیم تر کرده و سبب مرگ میلیون ها نفر می شود. درست زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می شد و هم مردم ایران را از این آذوقه محروم می کرد. جالبتر این که انگلیسی ها حتی مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران می شدند. به علاوه در زمان قحطی، انگلیسی ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند.
مردم نگون بخت ایران بزرگترین قربانیان بی نشان جنگ جهانی اول می شوند. اما متاسفانه تا امروز آنگونه که شایسته است به بازخوانی آن دوران و کشف حقایقی که منجر به بروز آن شد، پرداخته نشده است.
داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:
«"اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت،چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد...".»
طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران 20 میلیون نفر بود که در سال 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافت، یعنی حدود ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند و 36 سال بعد یعنی سال 1956 بود که ایران توانست مجددا به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد.
نتایج انتخابات 1917 که برای دوره چهارم مجلس برگزار شد، روشن می سازد، جمعیت تهران دست کم چهار صد هزار نفر بوده که در سال 1920 م به 200 هزار نفر کاهش یافته بود.(منبع:کتاب قحطی بزرگ, محمدقلی مجد , ترجمه محمد کریمی, مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)
فصلنامه تاریخ معاصر ایران (بهار 1382) مصاحبه ای را با نویسنده کتاب « قحطی بزرگ» دکتر مجد داشته است که نشاندهده موانعی است که آمریکا بر سر راه انتشار این کتاب ایجاد کرده است :
"« بهرغم اهمیت این کتاب و یافتههای پژوهشی کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مواجه شدم. بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی در سال گذشته کتابی دربار? نسلکشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان میدهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسلکشی آفریقائیان سیاهپوست بهوسیله سایر آفریقائیان را نشان دهد ولی نمیخواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسلکشی مردم ایران را بهوسیله اروپائیان سفیدپوست (انگلیسیها) نشان میدهد.
سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیر داده شده است: دکتر فرهنگ رجایی (مدرس علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون کانادا) و دکتر مونیکا رینگر (مدرس تاریخ در کالج ویلیام و دبیر اجرایی انجمن موسوم به مطالعات ایرانی). طبعاً انتظار میرفت کتابی که بیانگر نسلکشی انگلیسیها در ایران در دوران جنگ اوّل جهانی است، علاقه فراوانی را در میان خوانندگان ایرانی و خارجی برانگیزاند.
ولی بهزودی روشن شد که دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر بهشدت نگران شدهاند و میخواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران، این بزرگترین نسلکشی قرن بیستم، را بپوشانند. پس از ماهها انتظار، دکتر رجایی اظهار نظر کرد که کتاب تنها بر بنیاد اسناد وزارت خارجه آمریکا نگاشته شده و از اسناد انگلیسی استفاده نشده است.
روشن است که من نمیتوانستم، به دلایلی که شرح دادم، از اسناد انگلیسی استفاده کنم. همانطور که گفتم، اسناد وزارت جنگ و سایر اسناد نظامی بریتانیا دربار? ایران سالهای 1914-1921 هنوز طبقهبندیشده است و در دسترس محققین نیست و تا پنجاه سال دیگر در اختیار محققان قرار نخواهد گرفت. اسناد علنی شده وزارت خارجه بریتانیا هم حاوی هیچ مطلبی دربار? موضوع تحقیق من نیست.
ایراد دیگر فرهنگ رجایی به کتاب من حتی عجیبتر از مطلب قبل بود. او پیشنهاد میکرد که من دوره مجله مذاکرات مجلس طی سالهای 1917-1919 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخهای از این نشریه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلماً، هر کسی که با تاریخ ایران آشنا باشد میداند که مجلس سوّم در نوامبر 1915 تعطیل شد یعنی در زمانی که ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال باراتوف به تهران رسید. و اعضای دمکرات مجلس از تهران گریختند. این دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سر گرفت یعنی زمانیکه قوامالسلطنه نخستوزیر شد. بنابراین، در دوره تاریخی مورد بررسی من نه مجلس در کار بود نه مجله مذاکرات مجلس!
برخورد آن خانم به کتاب من نیز مانند برخورد دکتر فرهنگ رجایی بسیار عجیب بود. دکتر مونیکا رینگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستایش کرد. ولی بعد، پس از ماهها تأخیر، حاضر نشد گزارش مکتوبی در تأیید یا رد کتاب ارائه دهد. من بعداً از طریق مسئولین انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک متوجه شدم که وی شفاهاً علیه کتاب من اظهارنظر کرده است. رینگر بهطرز آشکاری میترسید اظهارنظر خود را مکتوب کند.
خیلی روشن است که هدف فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است و وفادارانه این امر را دنبال میکنند. ما بهطور خیلی واضحی با بقایا و بازماندههای شصت سال حاکمیت استعماری بر ایران (سالهای 1919-1979) سروکار داریم."»
بنام خدا
در حالیکه مسلمانان دنیا با بهانه اختلافات جزئی مذهبی چون شعیه و سنی و ... بر خلاف آموزه های قرآن راه تفرق و جدایی را پیش گرفته اند یهودیان دقیقا با همین بهانه و با دست آویز قرار دادن دین و مذهب خود با وجود اختلافات شدید مذهبی و تاریخی بین یکدیگر سرزمین مسلمانان را میربایند و با نسل کشی و تخریب خود را در خانه و وطن دیگری ساکن میکنند .
یهودیان به بهانه یهودیت هسته های واحد و منسجم تشکیل میدهند , از آنطرف مسلمانان با علم کردن اختلافات مذهبی خود را از یاری رساندن به همکیش خود مبری میکنند .
یهودیان آثار دینی و مذهبی خود را نه تنها احیا میکنند بلکه تلاش بسیاری در تاریخ سازی و جعل اماکن مذهبی یهود چون احیا معبد سلیمان در سرزمینی که طبق اسناد تاریخی هیچ دلیل و مدرکی بر وجود آن در سرزمین فلسطین وجود ندارد میکنند , از آن طرف مسلمانان در سکوت نظاره گر ویرانی اماکن مقدسی هستند که در قرآن کریم بارها به قداست آنها تاکید شده است دیوارهای مسجد الاقصی با اعمال تخریبی صهیونیستها در حال ریزیش و ویرانیست و مسلمانان در سکوت نظاره میکنند . حتی این بی توجهی را از حد گذرانده و در برخی از کشورها چون کشور ما ایران با القائات حامیان صهیونیسم در مقابل تخریب اماکن مقدس مسلمانان با شعارهای ظاهرا ملی گرایانه هم وطنان خود را به عدم واکنش در مقابل اهانت و تخریب اماکن مقدس اسلامی تشویق و ترقیب میکنند .
و تنها مدافعان اماکن مقدس اسلامی در این بین فلسطینیان بی دفاع هستند که با دستان خالی از قبله اول خود دفاع میکنند در حالیکه دیگر هیچ توقعی از مسلمانان و همکیشان بی غیرت خود در یاری رساندن و مانع شدن از ویرانی اماکن مقدس اسلامی ندارند .
بیش از چهار روز است که نمازگزاران فلسطینی در مسجد الاقصی در محاصره نظامیان صهیونیست قرار گرفته اند به این دلیل که به تهاجم و بی حرمتی صهیونیستها به این مکان مقدس و محل عروج پیامبر صل الله علیه و آله وسلم اعتراض داشتند بیش از چهار روز است 200 نمازگزار فلسطینی درحالیکه شهرک نشینان یهودی و نظامیان صهیونیست مانع رسیدن آب و غذا به آنان شده اند در این مسجد مقدس محاصره و هر لحظه تهدید به مرگ میشوند .کودکان و جوانان فلسطینی توسط نظامیان صهیونیست ربوده میشوند و ژس از چندی پیکرهایی از آنان تحویل خانواده هایشان میشود که خالی از اعضا و جوارح چون قلب و کلیه و ... است .(فروش اعضای بدن فلسطینیان توسط ارتش رژیم صهیونیستی-تصویر )
و در این بین نفسی از کشورهای اسلامی بلند نمیشود . برای از این بین بردن آیینی ریشه دار چه راهی بهتر از تخریب و ویرانی مقدسات و اماکن مذهبی آن آیین تا به مرور زمان و نداشتن آثاری از وجود آن به خودی خود به فراموشی سپرده شود ؟
به راستی که فلسطینیان سنی مذهب بسیار مسلمان تر از ما شیعیان مدعی هستند .