سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنام خدا

چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد . چنین چیزی نیست که در اینجا ملتی فلسطینی می زیسته که ما آنان را آواره کرده و بر سرزمینشان مسلط شده ایم. در این سرزمین، اصلاً فلسطینی وجود ندارد .»"

 این بخشی از سخنان «گلدامایر»  نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در سال 1969، در گفتگو با روزنامه ساندی تایمز  بود .

 این حد از نژاد پرستی و زیاده خواهی پس از قریب چهل سال تنها فلسطین و بیت المقدس را شامل نشد بلکه بخشهایی از لبنان ,سوریه , و هم اکنون عراق را نیز در کام خود فروکشیده حتی سودان  و بخشهای دیگری از آفریقا نیز به دلیل داشتن ذخایر نفتی و معادن با ارزش در لیست سرزمینهای تحت سلطه صهیونیسم در آمده اند . و ساده دلیست که تصور شود این حجم از طمع و زیاده خواهی تنها به چند کشور مذکور خلاصه میشود همچنانکه بارها و بارها ایران را نیز به بهانه های پوچ دست یابی به سلاح هسته ای تهدید به حمله نظامی کرده اند . اشیا باستانی و تاریخی ایران که به امانت نزد دانشگاههای آمریکایی سپرده میشود توسط چند صهیونیست مدعی پیدا میکند که البته دزدی اشیاء تاریخی ایران بدست یهودیان صهیونیست پیشینه ای تاریخی دارد و قبل از انقلاب اسلامی کشورمان,  این دزدیها تحت عناوین تجاری و به سهولت انجام میگرفت  , تاریخ باستان ایران به نفع یهودیان صهیون در فیلمها و رسانه های پر مخاطب تحریف و جعل میشود , حتی در خاک فلسطین اشغالی تبلیغات پر سر و صدایی برای مرتبط کردن ایران و ایرانیان با فرهنگ و تاریخ یهود ترویج میشود تا از این ارتباط جعلی و ساختگی در جهت تسلط و قبضه ایران به نحوی بی سر و صدا و بدون اعتراض استفاده شود . همچنانکه حضرت امام خمینی فرمودند :«" اگر اسرائیل قدرت پیدا کند، اکتفا به بیت المقدس نمى کند."» صحیفه نور    ج‏7  ص  187

اما در شرایط و اوضاع کنونی جهان راه مبارزه با این حیوان درنده چیست ؟ وآیا وظیفه ما در برابر حفظ مرزها وآیینمان تنها با شعارهای حماسی و چند تجمع و ... ختم میشود ؟ در حالیکه بنا به مصالح سیاسی و جهانی راه مبارزه جهادی و قهر آمیز عملی در برابر آن در حال حاضر  مهیا نیست  .برای پاسخ  گرفتن باید به شریانهایی که موجودیت این اندیشه ضد بشری را تقویت میکنند توجه کرد و پرسید اینهمه برنامه های سازمان دهی شده در جهت نفوذ در ملتها  و انواع حملات نسبت به آنان با چه پشتوانه ای صورت میگیرند ؟ جواب واضح است : پشتوانه مالی و اقتصادی .

               

اغلب میلیاردهای پرنفوذ جهان و صاحبان سرمایه های هنگفت یهودی صهیونیست هستند بدون استثنا بخشی از ثروت خود را در برنامه هایی صرف میکنند که اولا موجودیت رژیم نژاد پرست صهیونیستی را تقویت کند – ثانیا این بخش از داراییها در جهت ایجاد و کمک به سازمانهایی صرف شود که اهداف بلند مدت صهیونیسم بین الملل را در سطح جهانی برآورده کند. مهم نیست چگونه این اهداف محقق میشوند اعم از براندازی نظامها , اختلافات قومی و نژادی , اختلافات سیاسی و داخلی , آموزش  ایجاد ساختارهای اجتماعی برگرفته از اندیشه های صهیونی و شبکه سازی برای قشر تحصیل کرده جوامع هدف ,   تا اقدامات تروریستی و جنایتکارانه در جهت حذف عواملی که به سیاستهای و اهداف صهیونیسم بین الملل در سطح جهان ضربه وارد میکنند. از سوی دیگر قدرت اقتصادی و مالی سران صهیونیسم بین الملل را بسنجیم با این خبر که 50 در صد تجارت جهانی در منطقه خاور میانه انجام میشود , یعنی وسعتی شامل سرزمینهای حاشیه کانال سوئز , خلیج فارس, دریای مدیترانه را شامل میشود که اکثر آنان از کشورهای اسلامی هستند و سوال اینجاست که چرا این حجم از بازرگانی و تجارت در این منطقه با میزان سود اقتصادی که کشورهای این منطقه از تجارت حاصل میکنند برابرای ندارد ؟ چرا بیشتر از کشورهای منطقه شرکتهای غربی سود میکنند و  سهم مسلمانان این منطقه از رقم 50 درصد تجارت جهانی تنها مالیاتها و بهای خدمات ساده ایست که ارائه میدهند؟ خاورمیانه ای که بازار مصرف ایده آل کالاهای غربی و چینی است چه ارزش و سودی برای کشورهای مسلمان منطقه خواهد داشت همچنانکه  تنها در طی سال 2001 اقتصاد کشورهای خاور میانه 100 میلیارد دلار بابت ورود این کالاها خسارت دید .حال این حجم ار ضرر و زیان کشورهای اسلامی خاورمیانه را در تجارت جهانی در نظر داشته باشیم و به آن اضافه کنیم این خبر را که با وجود پتانسیلهای زیادی که برای تجارت بین کشورهای این منطقه با یکدیگر وجود دارد عملا راه تبادل بازرگانی  بین کشورهای اسلامی  خاورمیانه بسته و بسیار محدود است .بعنوان نمونه از 154 میلیارد دلار واردات کشورهای عربی- اسلامی خاورمیانه تنها 13 میلیارد دلار آن به تجارت این کشورها میان خود و کشورهای اسلامی اختصاص دارد . در حالیکه بسیاری از زمینه هاو کالاها برای تجارت بین کشورهای اسلامی وجود دارد که تنها در سطح بسیار محدودی وارد بازار کشورهای اسلامی میشود . توسعه این سطح از دافعه بازرگانی میان کشورهای اسلامی نه تنها در منطقه خاورمیانه بلکه در سطح جهانی نتیجه دهشتناکی را حاصل خواهد کرد و آن قطع ارتباطات اقتصادی و سیاسی و عدم وابستگی کشورهای اسلامی به یکدیگر و جلوگیری از نوعی وحدت اقتصادی- سیاسی-مذهبی  بین جوامع اسلامی و در عوض ایجاد بیشترین بهره برداریها از ملتهای اسلامیست. سرزمینهای اسلامی یکی از پس دیگری نه تنها با ایجاد جنگ و درگیری در تسلط صهیونیسم بین الملل در میاید بلکه ملتهای اسلامی نیز با  این روش باجهای کلانی را به متجاوزان و قاتلان برادران و خواهران دینی خود میپردازند .تبدیل  بیش از یک میلیارد مسلمان  به یک میلیارد مصرف کننده پر سود ترین و ساده ترین راه برای تسلط صهیونیسم بین الملل است به علاوه اینکه برخی از این شرکتها علنا اعلام میکنند از سود حاصله خود به اقتصاد و ارتش رژیم صهیونیستی کمک مالی میکنند . و این یک فاجعه برای ملتهای مسلمان است  که علاوه بر تحمل تهدیدات  و به یغما بردن خاک و ناموسشان خود نیز در جنایت آدمکشان وحشی صهیونیستی سهیم باشند در حالیکه اگر حتی شرکتهایی که علنا حمایت خود را از رژیم جعلی اسرائیل اعلام کرده اند تحت تحریمهای گسترده از سوی مسلمانان قرار گیرند در زمانی غیر قابل تصور نه تنها اسرائیل جعلی بلکه سران صهیونیسم بین الملل به زانو در خواهند آمد . نتیجه قطع ارتباط و خارج شذن بیش از یک میلیارد مصرف کننده کالاهای صهیونیستی شگفت آور خواهد بود و این همان عاملیست که سران صهیون را وادار میکند تا علیه وحدت اقتصادی کشورهای اسلامی خود را مجهز کنند .

حتی در تاریخ آیین اسلام موارد بسیاری از بکار گیری تحریم در شرایطی شبیه به شرایط فعلی وجود دارد و حتی تحریم اقتصادی یکی از شیوه ها و اصول جهادی مبارزه با دشمنان در اسلام بوده است  که به دلیل بی توجهی و زایل کردن این پیشینه های ارزشمند  اکنون دشمنان از این روش بر علیه ما استفاده میکنند .  بعنوان مثال رسول اکرم (ص) پس از پیمان شکنیهای فراوان یهودیان قبیله بنی نضیر که منجر به تلفات و خسارات زیادی از ناحیه مسلمین شد درختان نخل منطقه یهودیان را قطع کرد و مزارع آنان را از بین بردند که منجر به شکست و تسلیم این قوم شد . نمونه دیگر تحریم تجاری قریش از سوی یکی از اصحاب پیامبر (ص) به نام«ثمامه بن اثان حنفی درضی » بود که حضرت رسول او را به خاطر این روش از مبارزه ستایش کردند .همچنانکه ایشان در جایی دیگر میفرمایند : " علیه مشرکان با اموال و دست و زبانتان مبارزه کنید ." حتی ائمه اطهار  نیز بارها از این روش بهره جستند همچنانکه امام کاظم (ع) « صفوان جمال» از یاران خود را به تحریم فروش کاروان شتر به خلیفه هارون الرشید تشویق کردند .

اما آیا نتایج تحریم شرکتهای حامی اسرائیل جعلی به همینجا ختم میشود؟  تحریم اقنصادی صهیونیسم به عنوان یک فرهنگ و یک منش بر ضد سیاستهای استعماری و دین زدای صهیونی بذر عدوات همیشگی را نسبت به صهیونیسم در جوامع تحریم کننده پراکنده میکند . تحریم کالاهایی که مورد استفاده مردم جامعه است، روحیه دشمن ستیزی در زندگی روز مره وارد کرده  و بعنوان یک منش ذاتی در بین افراد آن اجتماع در خواهد آمد . تحریم باعث توجه به تحرکات و فعالیتهای دشمن در عرصه بین الملل خواهدبود  و این خود بابیست  برای آمادگی همیشگی نسبت به رویارویی با دشمن صهیونیستی.تحریم از لحاظ روانشناختی باعث میشود  کودکان نیز از همین سن دارای شم و حس دشمن ستیزی باشند و برای آینده نیز افرادی تربیت خواهند شد که کینه نسبت به صهیونیسم را با همه تبلیغات و همه برنامه های دین زدا و همه فرقه های انحرافی چون شیطان پرستی , همجنس گرایی و ...که توسط صهیونیسم اشاعه و ترویج میشود حفظ کنند.از نظر فقهی نیز  طبق آیه 141 سوره نسا ء هر عملی که موجب تقویت اقتصادی و سیاسی و .. دشمنان باشد حرام است . و از نظر اعتقادی از مواردی که هر مسلمان موظف و مامور به انجام آن است مساله «تبری» است به این معنی که انزجار و بیزاری خود را نسبت به دشمنان خدا و پیامبر(ص) در دوحیطه زبان و عمل اعلام کند .
                        Jewlarious...

حتی فرهنگ تحریم و طرح تحریم اگر بنا به مشکلات و عدم توجه مسئولین  دولتی به طور گسترده و هماهنگ انجام نگیرد باز هم نتایج قابل توجهی از آنچه ذکر آن آمد عاید ملت تحریم کننده خواهد نمود . گرچه یکی از ترفندهای مزدوران صهیون که در این بین وظیفه پاشیدن بذر نا امیدی در بحث تحریم دارند این مدعاست که کالاهای شرکتهای صهیونی از بهترین و مرغوب ترین اجناس هستند و یا برخی از آنان قابل تحریم نیستند در پاسخ به این عده جالب است خبر خبرگزاریهای آمریکا یی را در روزهای اخیر تکرار کنیم که :"شرکت کوکا کولا و شرکت نستله در محصولات خود از آبهای آلوده استفاده میکنند ". در نوشابه کوکا کولا از یک آفت کش خطرناک برای طعم دهنده آن استفاده شده  به همین دلیل و به جهت ضررهای بهداشتی این نوشابه مدارس انگلیس طرحی را در دست اجرا دارند که توزیع کوکاکولا در مدارس  این کشور ممنوع شود گذشته از اینکه دردانشگاه های انگلیس بدلیل موج بیزاری و تنفر از اعمال نژاد پردستانه اسرائیل جعلی طرحی در دست تصویب است که محصولات کوکا کولا بطور کامل در دانشگاهها ممنوع شوند .  علاوه بر این شرکت نستله در سابقه خود چندین جنایت را به ثبت رسانده کودکانیکه به دلیل استفاده از شیر خشک نستله که در آن از میزان بالایی از ید استفاده شده بود  در چین و چند کشور اروپایی دیگر کشته شدند این فاجعه که چند سال پیش در اروپا رخ داد موجی از مقالات و شکایات علیه این شرکت را برانگیخت بطوریکه یکی از این مقالات در چندین کشور اروپایی ترجمه و منتشر شد .

روز قدس روز  برائت و اعلام بیزاری از حیوان درنده صهیونیسم کمترین وظیفه ایست که نه تنها در برابر ملت مظلوم فلسطین بر عهده ماست بلکه کمترین وظیفه ایست که در برابر هجوم و غارت خاک و ناموس و آیین و اعتقاداتمان بر عهده داریم لیکن راه اساسی و پر منفعت ترین راه در مقابله با دشمن بشریت صهیونیسم بین الملل در شرایط و اوضاع غیر جنگی کنونی همان راهیست که حضرت امام خمینی که سلام خدا بر او باد بر آن تاکیید دارند که :

راه اساسى این است که مردم مسلمان ایران داد وستد خودرابا ایادى صهیونیسم و دیگر عوامل استعمار که در ایران هستند قطع کنند و از لحاظ مادى و روحى آنان را در فشار بگذارند و تمام روزنه‏هاى حیاتى را بر آنان تنگ سازند و خلاصه علیه آنان به نبرد اقتصادى دست بزنند و نیز در دیگر زمینه‏ها با آنان مبارزه کنند تا سرانجام مجبور شوند کلیه روابط خود را با ایران و خلق مسلمان آن قطع نمایند.»" ج‏2صحیفه نور  ص 201   

در این راه جهادی چند گروه دانشجویی و غیر دانشجویی با امکانات کمی که در اختیار دارند بسیج شده اند و علی رغم بی توجهی مسئولان اقدامات شایسته ای در این راه داشته اند از جمله جمعهای دانشجویی که در نمایشگاه بین المللی قران کریم در تهران اقدام به راه اندازی غرفه تحریم شرکتهای صهیونیستی کرده اند که جالب است بدانیم  طبق نظر سنجیهای صورت گرفته این غرفه به دلیل پویایی و به روز بودن جزو محبوب ترین و پر بازدید ترین غرفه های نمایشگاه شناخته شده است .بحث تحریم یکی از مقولاتیست که با نفوذ به اسناد و سایتهای عبری زبان تجاری میتوان نتایج مهم و ارزشمندی از مقوله اقتصاد صهیونیستی در جهت مبارزه علیه صهیونیسم و یاری رساندن به اقتصاد داخلی و اقتصاد اسلامی از آن بهره برد .

تحریم شرکتهای صهیونیستی
نظر مراجع و علما درباره معامله با شرکت های صهیونیستی

الی المسجد الاقصی


نوشته شده در  سه شنبه 87/7/2ساعت  5:46 عصر  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

بنام خدا

امیر المومنین علیه السلام:

سوگند به خدای علی

 در چنین روزگاری (زمان غیبت)حجت خدا در میان آنهاست

 در کوچه بازار آنها گام بر می دارد

و بر خانه آنها وارد می شود»
                           

فطرت پاک بشر باور ندارد که خداوند این سیل عظیم از انسان  را به حال خود رها کرده است . از این رو در هر مسلکی منتظرانی هستند که آرزوی دنیای همراه با آرامش و مساوات را در دل میپرورانند اما شیطان برای عده ای از  این دسته نیز نقشه خاص خود را دارد  .  و « مسیحیت صهیونیستی»   یکی از این نقشه هاست .

این بخشی از  سخنان« جری فال ول»   از رهبران صهیونیسم مسیحی و  مشاور مذهبی دولت آمریکا ست  که از روحیه منجی طلبی مسیحیان استفاده میکند  تا اعمال جنایتکارانه دولت صهیونیستی آمریکا و اسرائیل جعلی را با دلایل مذهبی توجیه کند  :
« "در جهان امروز دیگر صلح جایی ندارد هیچ میدانید که عیسی مسیح فرمانده کل نبرد است ؟ من این حرفها را از روی نسخه انجیل میخوانم به شما صلح طلبان میگویم من شما را در همه جا دیده ام تظاهرات شما را از همه تلویزیونها دیده ام در خبرهایی که از سراسر دنیا از طرفداران ضد جنگ پخش میشود .
در انجیل از شما تایید و حمایتی نیست حتی یک نمونه . همه چیز در باره جنگ است جنگ


نوشته شده در  شنبه 87/5/26ساعت  10:40 عصر  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

 

بنام خدا

یکی ازمهمترین سازمانهای یهودی در آمریکا ایپاک (AIPAC) است .این سازمان تعیین کننده تمام سیاستهای آمریکا در سطح جهانیست و جالب اینکه بدانیم« بنیاد جامعه باز » یا همان « بنیاد جورج سوروس » یکی از زیر شاخه های این سازمان صهیونیستیست بنیاد سوروس نقش عمده ای در ایجاد انقلابهای نرم در کشورهای تجزیه شده از شوروی سابق و در سطح خاور میانه دارد. همین بنیاد سوروس  تحت حمایت سازمان آیپاک است که فعالیت گروههایی که در بر اندازی نظام ایران فعالیت دارند را سازمان دهی میکند حتی هاله اسفندیاری و کیان تاج بخش که چندی پیش ماهیت آنان توسط اطلاعات ایران کشف شد زیر نظر بنیاد سوروس که زیر شاخه ای از سازمان صهیونیستی آیپاک هستند از اعضای این سازمان بودند .در واقع سازمان آیپاک سازمانیست که بر همه فعالیتهاس سیاسی آمریکا تسلط کامل دارد نماینده ای از نمایندگان مجالس امریکا به پیروزی نهایی نمیرسد مگر آنکه  با تایید و پشتیانی مالی این سازمان باشد بنابراین انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا به هیچ وجه موضع دولت آمریکا را در سطح جهانی تغییر نخواهد داد و در حقیقت مردم آمریکا در انتخاب سرنوشت مملکتشان هیچ کاره اند . حال به بررسی نقش و فعالیتهای این سازمان مخوف میپردازیم .


 

                       جورج سوروس یهودی میلیاردر آمریکایی موسس بنیاد جاسوسی سوروس

ایپاک سازمانی آمریکایی -یهودیست که در سال 1954 به منظور تاثیر گذاردن بر  سیاستهای آمریکا تاسیس شد تا این سیاستها را با منافع صهیونیسم  هماهنگ سازد این سازمان یک گروه فشار  لابی رسمی برای تبلیغات به نفع رژیم صهیونیستی  از سوی یک گروه یهودی- آمریکایی و از قویترین گروههای فشار  در ایالات متحده آمریکا  و تاثیر گذاردنی ترین آنها به شمار میرود این کمیته به منظور پشتیبانی از سیاستهای رژیم صهیونیستی حملات فشار را در سطح جهانی  رهبری میکنند افزون بر آن  در سیاستهای خود تاکیید مینماید که رژیم صهیونیستی  مانند ایالات متحده دولتی دموکراتیک و در نتیجه پایگاهی مطمئن است در حالیکه همسایگان عرب آن ملتهای عقب مانده پراکنده و مستبدی هستند که رژیمهای ناپایدار بر آنها حکومت میکند .

کل دولت آمریکا تحت سیطره رژیم صهیونیستی قرار دارد. کشوری خارجی از طریق یک لابی هوادار صهیونیسم، ثروتمند، کوچک و در عین حال قدرتمند و معاف از پرداخت مالیات یعنی«  کمیته امور عمومی اسراییل و آمریکا (AIPAC کنترل سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا را در سطح کلان در  دست دارد.

این اعمال نفوذ از طریق هدف قرار دادن سیاستمداران آمریکایی انجام می‌شود: سیاستمدارانی که حامی رژیم صهیونیستی باشند از حمایت‌های مالی انتخاباتی سازمان‌های یهودی و شهرت و محبوبیت برخوردار می‌شوند و مطبوعات لیبرال دموکرات متمایل به احزاب آنها را می‌ستایند؛ اما سیاستمدارانی که حامی سیاست‌های طرفدار اسراییل نباشند هدف حملات یهودیان در سرتاسر آمریکا قرار می‌گیرند و مخالفانشان تأمین مالی می‌شوند. برای مثال سینتیا مک کینی، عضو سابق کنگره از ایالت جورجیا که از تسلط رژیم صهیونیستی بر کنترل امور در آمریکا انتقاد می‌کرد, در دوره بعدی انتخابات پارلمانی به دلیل فعالیت یهودیان سراسر آمریکا بر علیه وی و کمک‌های مالی آنان به رقبایش از راه یافتن به کنگره بازماند.

این کمیته میتواند تا مبلغ پنج هزار دلار به هر کاندیدا در هر دوره انتخاباتی   کمک مالی کند تعداد کمیته های طرفدار رژیم صهیونیستی  بین 33 تا 54 کمیته و مهمترین انها «کمیته ملی فعالیتهای سیاسی » است ضمن انکه آیپاک کمهای دیگری نیز از جمله نوشتن سخنرانی ها و یا انجام پژوهش به اعضای کنگره میکند نشریه ادواری کمیته با نام «گزارش خاور نزدیک »  از با نفوذ ترین نشریه های مربوط به خاور میانه در بین اعضا کنگره است ایپاک نشست های سالانه ای بر پا میکند که در ان اعضای فعال رهبران گروههای یهودی و دهها تن از   سیاستمداران و شخصیتهای برجسته رژیم صهیونیستی  و امریکا در آن شرکت دارند  و از این طریق مواضع سیاسی و اولویتها در سطح جهانی اعلام میشود. ایپاک در سطح دانشگاهها دوره های درس  آزادی را به منظور تعلیم و سازماندهی دانشجویان طرفدار رژیم صهیونیستی  سازمان دهی میکند ایپاک برنامه هایی نیز برای نزدیک شدن یهودیان و مسیحیان به یکدیگر دارد که زمینه و بستر جریان مسیحیت صهیونیستی به این زمینه کمک شایانی میکند.

پروفسور جوآن کول، استاد تاریخ دانشگاه میشیگان در مقاله‌ای با عنوان «عملیات آشکار و پنهان ایپاک»  می‌نویسد:

"«"مؤسسه سیاست‌های خاور نزدیک واشینگتون"، به عنوان جناحی از ایپاک، بسیار بر سیاست‌های آمریکا تأثیرگذار است. پرسنل وزارت امور خارجه و ارتش جهت یادگیری مسایل خاورمیانه به این مؤسسه اعزام می‌شوند. آنها در این مؤسسه بیشتر از هر دانشگاه اسراییلی مطلب می‌آموزند زیرا اغلب اساتید اسراییلی آن حرفه‌ای هستند و مؤسسه در واقع مرکزی برای اندیشمندانی است که در خدمت  این ایدئولوژی قرارگرفته‌اند.»"

به این دلایل است که ایپاک گروهی فوق‌العاده خطرناک و مخرب است همانطور که کول ادعا می‌کند:

 "«. منافع عده قلیلی در این کشور در نهایت سیاست‌های کنگره را در برخی مسایل دیکته می‌کند. در زمینه کشمکش‌های اعراب و اسراییل، ایپاک و برخی متحدان آن توانسته‌اند سانسور کاملی را بر هر دو مجلس کنگره اعمال نمایند. هیچ یک از نمایندگان سنا یا کنگره جرأت ایراد سخنرانی در انتقاد از سیاست‌های اسراییل را ندارند حتّی در مواردی که دولت این رژیم قوانین بین‌المللی و قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل را نقض می‌کند. در موردی نادر که یک عضو با شهامت کنگره ظلم و تجاوزگری شقاوت‌آمیز رژیم صهیونیستی را مورد اعتراض قرار داد، در دور بعدی انتخابات به دلیل سرمایه‌گذاری مالی ایپاک روی رقیب وی، از راه یافتن به کنگره بازماند. ایپاک بارها و بارها کنگره آمریکا را به این ترتیب شکل داده است و آن قدر با موفقیت این کار را انجام داده که هیچکس جرأت مخالفت با آن را به خود نمی‌دهد. ایپاک اعضای هر دو مجلس کنگره را انتخاب می‌کند و می‌چیندقدرت خطرناک ایپاک، گروهی با 60 هزار نفر یهودی به نمایندگی از پنج تا شش میلیون یهودی اسراییل، که اداره دولت و ارتش ایالات متحده را با جمعیتی 300 میلیون نفری تحت کنترل دارد، ممکن است به راحتی منجر به شروع جنگ هسته‌ای جهانی سوم شود»".
_________________________________________________________________________

اعتراض سایت درگاه پاسخ گویی به مسائل دینی به مسدود کردن وبلاگ بررسی و نقد بهائیت و چندین وبلاگ دیگر توسط مدیر مزدور بلاگفا http://www.porsojoo.com/fa/node/82261


نوشته شده در  دوشنبه 87/5/14ساعت  8:35 عصر  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

بنام خدا

بازندگان صحنه زندگی , تجارت ,سیاست و ... کسانی هستند که بدلیل بی اطلاعی از وضعیت گذشته و حال اسیر القائات دروغین سایرین میشوند و چه آسان از حقوق خود و دیگران چشم پوشی میکنند . اقلیت یهود با ادعای مالکیت تاریخی خود بر سرزمین فلسطین هزاران ساکن و بومی فلسطینی را آوره  میکنند با این توجیه دروغین برای طبقه نا آگاه که یهود حق تاریخی بر این سرزمین دارد در حالیکه تاریخ خود گواه صادقیست که این ادعا از بزرگ ترین دروغهایی است که بوسیله آن بیشترین سود جوییها و بیشترین جنایتهای عالم بشری صورت گرفته و میگیرد .پس آیا لازم و واجب نیست برای رسوا کردن این دروغپردازان جنایتکار خود را به سلاح آگاهی مجهز کنیم ؟در بخش اول مطلب « پاسخ به یک دروغ » مالکیت بومیان فلسطینی بیش از 12 هزار سال پیش تا کنون بطور خلاصه بیان شد و اینکه قوم بنی اسرائیل همواره در این سرزمین بعنوان مهاجر و یا اشغالگر حضور داشتند در حالیکه ساکنین حقیقی  این خطه همواره در برابر هجوم اشغالگران سرزمینشان ایستادگی کردندو  هرگز از وطنشان خارج نشدند در حالیکه بنی اسرائیل در این شرایط فرار را بر قرار ترجیح میدادند .

بخش دوم مطلب « پاسخ به یک دروغ »:

در طی سالیان درگیری و کشمکش میان صاحبان زمین یعنی کنعانی ها و فلسطینی ها از یک سو و یهودیان و در رأس آنها یوشع بن نون از سـوی دیگـر ادامـه یـافت. یوشع حدود سال 1190 ق.م. وارد شهر اریحا شد. حوالی سال 1025 ق.م. میان کنعانی ها و فلسطینیان به فرماندهی جالوت از یک سو و یهودیان به رهبری شاؤول یا همان طالوت در جبهه مقابل جنگ سختی درمی گیرد و فلسطینیان تحت امر جالوت، طالوت (شاؤول) را از پای در می آورند . تا به اینجا نقش یهودیان در سرزمین فلسطین  به خوبی پیداست نقشی که نه به عنوان یک ساکن قدیمی بلکه هموراه به عنوان مهاجر و یا اشغالگر داشته اند .

 حضرت  داوود (ع) موفق می شود به وسیله تیر کمان جالوت را به قتل برساند و فلسطینیان و کنعانی ها شکست می خـورنـد و داوود پادشاه بنی اسراییل می گردد و حوالی سال 1004 ق.م. دولت منظم و منضبط و منسجمی تاسیس می نماید.

داوود (ع) سپس قدس را تصرف کرد و به پایتختی مملکت خـویـش بـرگزید. فرمانروایی داوود (ع) قریـب بـه چهل سال ادامه پیدا میکند  اما به سایر مناطق فلسطین گسترش نیافت و به دور از دشت و ساحل در بلندیها محدود ماند.

به هر حال حضرت داوود (ع) خداجوی و موحد بود و خداوند به ایشان درمقابل اقوام غیر مومن نصرت و پیروزی بخشید. ما به عنوان مسلمان طبق آموزه های قران حضرت داوود را بعنوان پیامبر میشناسیم ، ولی یهودیان نه تنها  آنحضرت  را از نبوت جدا ساخته و فقط سلطانش می پندارند، بلکه ایشان را متهم می کنند به این که بـا داشتن 99 همسر،« اوریا » را که یکی از سربازانش بود به خط مقدم نبرد می فرستد تا کشته شود و خود  همسر زیبا و دلربای او که عقل و هوش و ایمان را از وی ربوده بود، به همسری اختیار کند .

پس از حضرت داوود فرزند ایشان یعنـی حضرت سلیمان (ع) در سال 976 ق.م. به جانشینی پدر بر تخت نشست . با این که حکومتش چهل سال به طول انجامید اما پیوسته در جنگ با مردم فلسطین بود. حکومت ایشان سرتاسر فلسطین را در برنگرفت به طوری که منطقه ساحلی در دست فلسطینیان و بخش شمالی در ید کنعانی ها ماند .

این مملکت یعنی مملکت داوود و سلیمـان عمـری بیـش از 80 سال نداشت و پس از فوت سلیمان به دو حکومت تقسیم شد :

ــ  حکومت نخست در شمـال موسوم به اسراییل و به پایتختی سامـریـا (مجاور نابلس) بود .

ــ  حکومت دوم در جنوب معروف به ”یهودا” و به پـایتختـی قـدس (اورسالم) بود .

جنگ و خونریزی میان این دو حکومت بالا می گیرد و ماجرا با استیلای آشوریان بر حکومت ”اسراییل” فیصله می یابد و آشوریان شمار کثیری از اهالی را به آشور به عنوان اسیر و برده می برند. اما حکومت (یهودا) جنوبی  نیز در سـال 701 ق.م. از سوی آشوریان محاصره می شود و مجبور به پرداخت جزیه و مالیات می گردد . اما کسی که عملاً حکومت یهودا را نابود کرد، بخت النصر پادشاه کلدانی بود. او  در سـال 586 ق.م. پایتخت یهودا را ویران کرد، و انبوهی از حکـام، فرماندهان و سربازان را به همراه هزاران تن از مردم این دیار را به اسارت گرفت و به بابل برد.

و بدین گونه فلسطین (سرتاسر فلسطین) جزء قلمرو کلدانی ها شد و یهودیان  در بابل ماندگار شدند . ایـن وضعیت ادامه داشت تا این که کـورش پادشاه هخامنشی به حکومـت بابل پایان داد و از آن هنگام فلسطین تحت فرمانروایی کورش درآمد. در سال 539 ق.م.کـورش  به آن دسته از یهودیانی که مایل بـه بازگشت به قـدس (اورشلیـم) و ساختن معبد  بودند، اجازه بازگشت می دهد تا جاسوسان و مدافعان فرمانروایی اش گردند اما یهودیانیکه در بابل بودند به دلیل وضعیت خوب زندگی مایل به مهاجرت به فلسطین نشدند تنها عده کمی از آنها آنهم برای  ساخت معبد به این سرزمین رفتند و سپس دوباره به بابل باز گشتند.
          فلسطین

 تا به اینجا واضح است حضور یهود در فلسطین هیچ گاه حضور مستمر ی نبوده  تنها صاحبان اصلی این خطه از آغاز تا پایان در این سرزمین ساکن بوده اند اما یهود که در این سرزمین از همان ابتدا حکم مها جر را داشت به این سرزمین دلبستگی نداشت که در دوران یوسف و یا در دوران آزادیشان از بابل قصد باز گشت به این سرزمین را داشته باشند. در حالیکه مردمانیکه خود را متعلق به سرزمینی بدانند نه تنها در مواقع صلح  آنرا تنها نمیگذارند حتی در مواقع بحرانی و جنگ هم برای حفظ آن  خواهند جنگید و همچنانکه قراین و شواهد تاکید دارند که یهود دو هزار سال پس از کنعانی های عرب (صاحبان اصلی) وارد فلسطین شده اند بنابراین سرزمین فلسطین از مهاجران یهود خالی شد اما از ساکنان اصلی آن یعنی کنعانیها  هرگز خالی نشد .

علاوه بر این، سرزمین فلسطین امتداد “جزیره العـرب” بـود و این خود نشان می دهد که فلسطین حتی پیش از کنعانی ها وجود داشته است و مردم  عرب کوچ نشین، این منطقه را به دلیل  حاصلخیزی زمین و وفور بارندگی برای شبانی و سکـونت بر می گزینند

از سوی دیگر  مهاجران و مهاجرتهایی که پس از کنعانی ها صورت گرفت، از قبایل عـرب بودند و حتی فلسطینیانی که شاید بعدها از دریای مدیترانه به این منطقه آمدند، با مردم این دیار پیوند و وصلت نمودند و به صورت ملت واحدی در آمدند.

حتی برخی تاریخنگاران  به این نکته اشاره داشتند عبرانی هایی که چند هزار سال بعد به فلسطین آمده اند، از قبایل عرب بودند و مردمانی را پیش از خود یافتند که گاه با آنها اختلاف پیدا کرده و گاهی اوقات همزیستی کرده اند. به هر حال وجود وحضور یهود، وجودی اشغالگرانه و استعماری مبتنی بر قوه قهریه و زور سرنیزه بوده است.

علاوه  بر ایـن همیـن حضـور نامشروع هم به سراسر فلسطین گسترش نیافته بود بلکه دربخشهای محدودی خلاصه می شده‌است. این حضور از نظر زمانی هم محدود بوده و در تاریخ چند هزار ساله از دویست سال  فراتر نرفته است.

مردمان این سرزمین {کنعانی ها، یبوسی ها، آموریها، فینیقی ها} هزاران سال در این  منطقه سکونت گزیده، از آن خارج نشدند و به استثنای مقطع کوتاه استعماری و اشغال از سوی اقوام دیگر، پیوسته، خود حاکم بودند و به رغم اشغال شدن سرزمین خود هیچگاه آن را ترک نگفته اند و به رویارویی و مقاومت و پایداری در برابر اشغالگر ادامه دادند تا این که فتوحات عربی ـ اسلامی منطقه را در برگرفت و مردم عرب فلسطین با نیروهای فاتح عربی درآمیختند و اغلب آنان به دین  اسلام گرویدند .

فلسطین پس از جنـگ اول جهانی یعنی در حدود کمتر از یک صد سال قبل از سوی انگلیس به اشغال درآمد تا این کشور برای برپایی دولت اشغالگر یهودی در سال 1948 زمینه سازی کند . اما با این وجود صاحبان راستین (فلسطین) یعنی فلسطینی ها و کنعانی ها از دیرباز تا به امروز به نبرد بی امان علیه نیروهای استعماری انگلیسی ـ یهودی ادامه داده و به مقاومت خود تا آزاد سازی سرتاسر فلسطین ادامه خواهند داد.

اگر حق مالکیت برای چونین اشغالگرانی  که تنها کمتر از دویست سال  در این منطقه سکونت داشتند را باید جایز و مشروع بدانیم پس  اسپانیا باید تمامی سرزمین ( اندلس) خود را تقدیم عربهای مسلمانی کند که آن را فتح کردند و برای بیش از هفتصد  سال در آن دولتی متمدن بر پا کردند .

برپایه این فرضیه هند نیز باید به مسلمانان داده شود چرا که مسلمانان در این سرزمین، دولت اسلامی چند صد ساله ای برپا داشته اند و “دهلی” نگین تاج اسلامی بود. همچنین بلغارستان و مجارستان و که به دست مسلمانان و عثمانیها فتح گردید و برای چند سده در دست آنان بود، باید بـه مسلمـانـان داده شود. نمونه ها در این زمینه بسیارند.

 از طرف دیگر داستانیکه یهود ادعای آنرا میکنند مبنی بر بخشیدن فلسطین به عبرانیها از طرف خداوند  خود بیان کننده بی اساس بودن مالکیت بر فلسطین است چرا که وعده مزبور به اجبار و به اکـراه از پـروردگـار گرفته شده است ( البته ما مسلمانان خداوند را منزه میدانیم از اینکه در مقابل بندگانش عاجز شود ). علاوه بر این آنچه به زور شمشیر و اجبار گرفته شود، عقـلاً و منطقـاً بـاطل است. در ثانی این از عدل الهی به دور است کـه زمینـی را از صـاحبـانش بگیرد و به دودمان پیامبر بزرگـواری عطـا فرماید که می داند این نسل بعدها گمراه می شوند و تعدادی از پیامبران خود را می کشند و آزار می دهند و تکذیب می کنند و از خدای خود نافرمانی کرده و به جای آن بت (مجسمه گوساله) را پرستش می کنند.

علاوه بر ایـن مـا  مسلمانان از نسل  حضرت اسماعیل ابن ابراهیم ( علیهما السلام )هستیم و از حیث خویشاوندی و نسب همان پیوندی را داریم که یهود  با اسحاق ابن ابراهیم دارند .

 قوم یهود از حضرت موسی خواستند  نظیر درخت پرستان و بت پرستان برایشان خدایی بسازد. یهـود پس از آن، گوساله ساخت سامری را در غیاب حضرت موسی که برای صحبت با خدای سبحان به کوه رفته بود، پرستیدند. همین قوم یهود در برابر دستورات موسی (ع) عصیان کردند و از ورود به سرزمین  فلسطین به منظور دعوت مردم آن  به خدا پرستی سـربـاز زدنـد و از بیم مردم قدرتمند  فلسطیـن آن گونه که قرآن کریم نقل می کند، اعلام می دارند:

«  إنا لن ندخلها ما داموا فیها فأذهب أنت وربک فقاتلا، إنا ها هنا قاعدون» 

(تا زمانی که مردم این دیار خارج نشده اند وارد این منطقه نخواهیم شد، پس خود با خدای خویش برو و با آنها بجنگ و ما اینجا منتظر نشسته ایم .)

این قوم پرصلابت، صاحبان واقعی زمین (کنعانی ها و فلسطینیان) هستند و یهود می خواهند آنها از دیار خویش خارج شوند تا خودشان (یهود) وارد شـوند. اگر یهود صاحب حقی  بودند، به طور قطع  برای حقوق و سرزمین خود می جنگیدند .

این بود بخشی از تاریخ فلسطین که حضور یهودیان در آن حتی با پذیرفتن ادعاهای آنان به بیش از 200 سال هم نمیانجامد .

         ______________________________________________________

 وبلاگ «شرممان باد » http://www.shameonus.blogfa.com/ که در زمینه تحریم شرکتهای حامی صهیونیسم اطلاعات مفید و قابل توجهی ارائه میداد توسط مدیر مزدور بلاگفا علیرضا شیرازی  مسدود شد .


نوشته شده در  شنبه 87/4/22ساعت  3:31 صبح  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

بنام خدا

قهرمانان پوشالی از در و دیوار آسمان خراشها بالا میروند با یک اشاره دهها انسان بر زمین میزنند و در میان بهت و حیرت سایر بازیگران چهره های خونسرد و مصمم از خود به نمایش میگذارند حال آنکه پوشالی بودن قهرمانهایشان را  در عراق و افغانستان به خوبی شاهد بودیم .اما مردانی بودند و هستند که مافوق همه ابر قهرمانان بی صدا و خاموش قهرمانیهایی آفریدند که بوقهای رسانه ای و کمپانیهای فیلمسازی غرب جرات و توان به نمایش گذاشتن آنها را نخواهند داشت .

اگر از سن و سالش بپرسی باید گفت که در حال حاضر 55 ساله است و 26 سال از  بهترین روزهای عمر خود را در بی خبری و مجهول الحالی طی کرده بی شک هنگامیکه سفاکان موساد برای شکنجه برهنه اش کردند از دیدن آن بدن و تن پاره پاره و جای سوختگیها جا خوردند چرا که این جراحتها محصول شاگردان همین موساد یعنی ساواک و شکنجه گران شاه خائن بود  .زمانیکه در سال 54 به مدت پنج ماه در مخوف ترین شکنجه گاه طاغوت یعنی زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند به گفته هم بندانش آنچه شکنجه گران سفاک رژیم  را خشمگین تر میکرد این بود که در طی همه این اعمال وحشیانه صدای ناله ای از او بلند نشد. بعد از اینکه از وی نا امید شدند نه ماه نیز در بند عمومی همان زندان به سر برد و با شدت گرفتن موج انقلاب آزاد شد . پس از آزادی در جریان انقلاب فعالیت زیادی داشت بطوریکه در همان بهبوهه روزهای انقلاب چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت هنگامیکه انقلاب به ثمر نشست بدون ادعایی و چشم داشتی به جای اینکه منتظر منصبهای بالا باشد با 66 تن برای پاکسازی اشرار و گروههای ضد انقلاب عازم بوکان شد عملیاتی با حد اکثر موفقیت و پس از آن به سقز و بانه در بانه نیز اشرار دموکرات را تارو مار کرد 400 اسیر و 200 کشته تلفات از ناحیه ضد انقلابیون این خطه  .

بعد از این موفقیتهای بزرگ و چشمگیر به جای آنکه گرد راه بنشاند سریعا با چند تن از همرزمانش برای فتح سنندج عازم کردستان شد کمر تجزیه طلبان ضد انقلاب در آن ناحیه شکسته شد در زمستان 58 جاده پاوه –کرمانشاه که در تصرف ضد انقلابیون بود را از چنگ آنان خارج کرد و وارد شهر پاوه شد و به سمت فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد  . در سال 59 ماموریت یافت شهرستان مریوان را از تصرف ضد انقلابیون خارج کند تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونه‌ای بود که از پادگان این شهر می‌توانستند افرادی را که در سطح شهر تردد می‌کنند  شمارش کنند. پس از استقرار در این شهر بطور رعد آسا توانست بر این منطقه تسلط پیدا کند ترس و وحشتی بر دل عناصر ضد انقلاب این منطقه افتاده بود  که به قول یکی از همرزمانش، هر وقت به آنان  خبر می‌رسید که  احمد  متوسلیان قصد حمله به آنها را دارد، مانند روباه از معرکه می‌گریختند. همه این فتوحات در حالی انجام میگرفت که به قول خود حاج احمد متوسلیان :

وقتی صحبت از جنگیدن در غرب می شود صحبت از جنگیدن در عمق دره هایی است که بر سطح آنها برفی به ارتفاع نه متر نشسته ؛ صحبت از جنگیدن بر فراز قله هایی به ارتفاع دو تا سه هزار متراست . جایی که انسان ایستاده یخ می بندد و حتی امکان تحمل ده دقیقه نگهبانی در آنجا سخت است.»"و در جای دیگر در شرح عملیات بر روی قله تته میگوید :

در این حمله ما پانزده نفر شهید دادیم . از این تعداد فقط چهار نفر با اصابت گلوله ی دشمن به شهادت رسیدند . یازده نفر دیگر بر اثر شدت برودت هوا سرمازدگی و لغزندگی سطح یخزده ی قله تته از بالای ارتفاع سقوط کردند و بر اثر اصابت به صخره های دره ها پیکرهای پاک آنها پاره پاره شد .»"

این قسمت کوچکی بود از وصف جبهه هایی که او فرماندهیش را به عهده داشت آنهم در شرایطی که بنی صدر خائن دستور داده بود به نیروهای احمد متوسلیان حتی یک فشنگ هم داده نشود. زمانیکه مسعود رجوی همان خائن آن سوی مرزها با لشگر کشی و اطاعت از صدام خائن در این مناطق دوش به دوش سپاه صدام ایران را به خاک و خون کشید .

              

سران رژیم صهیونیستی به بهانه دو اسیر آنهم نظامی صهیونیست منطقه را به آشوب میکشند هزاران زن و کودک را زیر آوار خرد میکنند با قرار دادن میلیونها بمب خوشه ای که حتی سازمانهای بین المللی استفاده از آنرا ممنوع  و غیر انسانی اعلام میکنند حتی بعد از پایان یافتن جنگ دست , پاو سر کودکان و زنان و مردان بی دفاع را قطع میکنند و همه اینها تنها به بهانه دو اسیر نظامیست لیکن در 14 تیر سال 61 هنگامیکه هیات دیپلمات ایرانی در  مسیر عبور از پست بازرسی در شمال بیروت بود توسط عناصر رژیم تبهکار و آدمکش صهیونیست ربوده و به فلسطین اشغالی منتقل میشوند در این زمان احدی حق اعتراض ندارد در حالیکه همه گان میدانند دیپلماتهااز هر کشوری که باشند  مصونیت سیاسی دارند .

در این مدت 26 سال صدای دادخواهی ملت ایران و درخواست آزادی این اسرا هرگز به گوش  سازمانهای بین المللی که حزب الله لبنان را به جرم اسارت دو آدمکش صهیونیست باز خواست و متهم میکردند نرسید . از این سازمانهای سر تا پا صهیونیستی مسلما انتظاری بیش از این نمیرفت اما باید از مسئولین پرسید آیا 26 سال فرصت کمی برای تحت فشار قرار دادن مجامع بین المللی برای آزاد سازی اسرا نبود ؟

زمانیکه نظامیان انگلیسی به جرم تجاوز به آبهای ایران در اسارت در آمدند آیا امکان این نبود در آن بهبوهه آزاد سازی اسرای ایرانی در بند رژیم آدمکش مطرح میشد ؟ یا همین اواخر زمانیکه آن پیرزن جاسوس هاله اسفندیاری  در بازداشت به سر میبرد و از آنطرف رسانه های بوقچی با استفاده از دختر این جاسوس ادعا میکردند وی در زندان ایران در بد ترین شرایط جسمانی به سر میبرد و شدیدا بیمار است و پس از آن شاهد بودیم این نوکر صهیونیسم با شادی و سر خوشی از زندان آزاد میشود و در مصاحبه با خبرنگاران ایران پاسخ میدهد در زندان آنچنان به شرایط جسمی من توجه میشد که حتی بر اساس رژیم غذایی تجویزی پزشکم به من سرویس داده شد. آیا امکان این نبود که در برابر آزادسازی این مزدور خود فروش مسئله آزاد سازی اسرا مطرح میشد که حتی اگر به این در خواست ترتیب اثر داده نمیشد حد اقل خبر اسارت دیپلماتهای ایرانی توسط رژیم منحوس صهیونیسم نقل خبرهای رسانه های غربی باشد  .

                                                 
                                                      

وقتی به خدمات حاج احمد متوسلیان و حاج احمدها برای انقلاب برای امنیت و حفظ مرزهای کشورمان دقیق شویم خواهیم دید که پاسخ ما و تک تک ما ایرانیان به هر نحوی  به این خدمات و این جانفشانیها جز ناجوانمردی و فراموشی چیزی نبوده است .

اما خبر خوشیکه دبیر کل حزب الله لبنان سید حسن نصر الله برای خانواده چهار اسیر ایرانی در روزهای اخیر  به ارمغان آورد بعد از آنکه چون کوه بر سر گفته های خود باقی ماند همچنانکه پس از به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیل جعلی در خطابه ای فرمود :

اگر همه عالم جمع شوند و از ما بخواهند این دو اسیر را آزاد کنیم میگویم محال است ,محال.... تنها در صورتیکه این دو نظامی آزاد خواهند شد که تحت مذاکره غیر مستقیم اسرای لبنانی آزاد شوند و در راس همه آنها سرور اسرای لبنان سمیر قنطار .»"

این سید شجاع آنچنان قاطعانه بر سر این سخن خود باقی ماند که در روزهای اخیر کابینه شیطانی رژیم صهیونیستی از سر استیصال مجبور شد  با 22 رأی موافق در برابر سه رأی مخالف، تصویب کند  که وارد مبادله اسرا با حزب‌الله لبنان شده و در مقابل، دو نظامی اسیر اسرائیل جعلی ، چند اسیر لبنانی از جمله سمیر قنطار ، پیکر چند تن از شهدای حزب‌‌الله و نقشه نقاط مین‌گذاری شده را به حزب‌الله بدهد و خبر مسرت بخش درباره اسرای ایرانی این است که رزیم صهیون اعلام کرد حتی اطلاعاتی در مورد اسرای ایرانی نیز در اختیار حزب الله قرار خواهد داد .اینگونه باید با رژیم تبهکار صهیونیسم برخورد کرد و اینگونه امتیاز گرفت.

 این جریان آنچنان برای رژیم جعلی اسرائیل کشنده و دهشتناک بود که برای رفع آبرو ریزی و برای حفظ غرور از دست رفته ایران که از حامیان اصلی حزب الله است را تهدید به حمله نظامی میکند  همچنانکه در روزهای اخیر شاهد بودیم رسانه های بوقچی صهیونیسم اعلام کردند حدود یک ماه پیش و بعضی 50 روز پیش ارتش رژیم صهیون مانور هوایی خارج از مرزهای فلسطین اشغالی به مسافت هزاران کیلومتر ترتیب داده که اهم اهداف آن آمادگی برای حمله به ایران بوده اما نکته جالب و فکاهی در اینجاست که اولا خبر این مانور بعد از 50 روز منتشر میشود و جالبتر اینکه محدوده مسافتی که رژیم صهیون ادعا میکند در آن مانور اجرا شده در برگیرنده حدود 20 کشور است که بعد از انتشار این خبر هیچ یک از کشورهای همسایه فلسطین اشغالی خبر وجود جنگنده های هوایی هیچ کشوری را در آسمان خود تایید نکردند .  شاید هم  این مانور توسط اشباح نظامیان صهیونیست کشته شده در جنگ سی و سه روزه صورت گرفته .

البته باید جناب بوش سپاسگزار این شایعه پردازی  رفقای صهیونیست خود باشد چرا که جورج بوش در آخرین روزهای ریاست جمهوری نتوانست مسئله هسته ای ایران را حل کند و شایعه سازی اخیر رژِیم صهیون علاوه بر سر پوش گذاشتن بر بی آبرویی ناشی از آزاد سازی اسرا ی لبنان میتواند بعنوان حربه ای تبلیغاتی برای تحت فشار گذاشتن ایران برای دست کشیدن از فعالیتهای هسته ای باشد لیکن وجود رهبر مقتدرو هوشیار انقلاب  باز هم آن سخن زیبا و پر معنای امام خمینی که سلام خدا بر آن روح پاک باد را تداعی میکند که :

«"آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند ."»

و در انتها در سالروز اسارت حاج احمد متوسلیان و سه همراه ایشان خبر خوشی که سید حسن نصر الله به خانواده اسرای ایرانی در چند روز اخیر داده است این بود که حد اقل سه اسیر از این اسرا زنده هستند و سید حسن اعلام کرده آزاد سازی اسرای ایرانی در برنامه حزب الله لبنان قرار دارد چرا که این اسرا مهمان لبنان بوده اند . و چه وعده ای از وعده سید حسن نصر الله صادق تر است ؟ نکته مهمی که مسئولان حزب الله به خانواده و مسئولان پی گیر در زمینه اسرای ایرانی خاطر نشان کرده اند این بوده است که :"  به جای برگزاری میتینگ در ایران، در اروپا به تحریک افکار عمومی بپردازند تا رژیم اسرائیل برای آزادی گروگان‌ها تحت فشار قرار گیرد." علاوه بر آن وبلاگ نویسان ایرانی مسلط به زبانهای مختلف بخصوص انگلیسی چه شایسته  است که در زمینه آگاهی رسانی در مورد این اسرا و همچنین فجایعی که رژیم صهیون و آمریکا برای مردم ایران به بار آوردند از جمله ترورهای شخصیتهای انقلابی و مردم کوچه و بازار و همچنین انهدام هواپیمای مسافر بری ایران توسط ناو آمریکایی و ناجوامردیهای بی شماری که در حق مردم ایران داشتند روشن گریهایی نه تنها در عرصه نت ایرانی بلکه با نفوذ به تالارهای گفتگو غربی و اروپایی و همچنین ایجاد سایتها و وبلاگهایی با زبانی غیر فارسی صدای مظلومیت و حقانیت ملت ایران را به گوش مردمی برسانند که  در غیاب ما ایرانیان تصویری دروغ و کاملا جعلی از ملت و کشور ما در رسانه هایشان تبلیغ میکنند .

***
در سالروز اسارت حاج احمد متوسلیان چه زیباست گریزی به منش و شخصیت زیبا و وفادارای او نسبت به میهن و هموطنان خود مطلب زیر خاطره ای از مجتبی عسگری همرزم حاج احمد متوسلیان است:

سال 1359 در بهداری سپاه مریوان مشغول کار بودم. چند روزی به مرخصی تهران رفته بودم. نیم ساعتی از برگشتنم نگذشته بود و همراه بچه‌ها دور سفره مشغول صرف ناهار بودیم. لحظه‌ای نگذشته بود که شهید «ممقانی» با عجله آمد و خیلی سریع گفت:
ـ بلند شو زود برو حاج احمد باهات کار داره…
با تعجب پرسیدم: «حاج احمد از کجا خبردار شد که من از مرخصی برگشتم؟»
ممقانی اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: «من نمی‌دونم، فقط به من گفت صدات کنم.»
سریع و با عجله بلند شدم و رفتم داخل بخش بیمارستان. حساب خشم و غضب حاجی را داشتم و می دانستم که حاجی بیخودی عصبانی نمی‌شود. حاجی را دیدم که غضبناک جلوی بخش منتظرم ایستاده بود. به هر جرأتی که بود جلو رفتم و سلام کردم. اصلاً جواب سلامم را نداد. خیلی تند، مثل پدری که دست بچه‌ای را که خطایی از او سرزده می‌گیرد و او را می‌کشد به طرف محل کار خطایش، دستم را گرفت و کشان کشان برد داخل یکی از اتاقها، جوان مجروحی را نشان داد که روی تخت خوابیده بود. با غیظ گفت:
ـ به دستهای این جوان مجروح نگاه کن.دستهای مجروح را که آستینهایش پاره و خونی بود از نظر گذراندم، خیلی ناجور خون ریخته بود و دستهایش سرخ و سیاه شده بود . حاج احمد رو به بسیجی مجروح کرد و گفت:
ـ چند روزه که اینجا بستری هستی؟
مجروح گفت: «حدود یک هفته». حاجی پرسید: «چرا دستهایت خونی است؟» جوان گفت: « خب تیر خوردم، خونی شده.» حاجی با همان عصبانیت پرسید: «کسی دستهایت را نشسته؟» مجروح گفت:«نه».
حاج احمد با همان غیظ به مجروح گفت: چرا خودت دستهاتو نشستی؟» او گفت: «خب نمی‌تونستم راه برم، برام سخته.» حاجی گفت: «از کسی نخواستی که دستهایت رو بشوره؟» مجروح گفت : «چرا، چند بار به پرستارها گفتم ولی کسی به حرف و خواسته ‌ام توجهی نکرد» در نهایت حاجی از او پرسید: «از این بیمارستان راضی هستی؟» که بسیجی مجروح گفت: «نه! خیلی اذیتم می‌کنند….. با همین دستهای خونی غذا خوردم و…»
حرفهای مجروح، مثل پتک بر سرم فرود می‌آمد. حاج احمد با چشمانی سرخ از خشم رو به من کرد و گفت: « چرا وضع اینجا این جوری است؟» گفتم: «آخه برادر احمد، من یک ساعت نمی‌شه که از مرخصی اومدم.» این حرف عصبانیت او را بیشتر کرد و غرید:
تو یک ساعته که از مرخصی خونه‌تون اومدی و به این بخش سر نزدی و قبل از سرزدن به مجروحها رفتی پای غذا خوردنت؟…
در همان حال چنگالی را که روی میز بود برداشت و به طرفم پرت کرد و من خیلی سریع گریختم.
داد و فریاد حاجی بالا گرفت. به او گفتم اجازه بدهد که من توضیح بدهم. یک ربعی که از قضیه گذشت، نشست گوشه‌ای و شروع کرد به گریستن. می‌دانستم همیشه  این گونه بود. او که در جنگ و رویارویی با دشمن از هیچ چیز نمی‌ترسید و باکی نداشت، در برابر ناراحتی بچه بسیجی‌ها زار زار می‌گریست و مثل پدری دلسوز می‌سوخت. با هق هق گریه گفت:
ـ آخه تو خجالت نمی‌کشی؟ بچه‌ها با این عشق و علاقه اینجا بجنگند بعد مجروح بشن و بیان توی این بیمارستان بخوابند اون وقت شما به این راحتی کوتاهی کنید؟
گفتم: «آخه حاجی، اینجا توی بیمارستان، سلسله مراتب داره…» هنوز حرفم تمام نشده بود که حاجی سرم فریاد زد:
ـ این سلسله مراتب بخوره توی سرت. سلسله مراتب که نمی‌تونه به یه مجروح، خوب برسه به چه درد می‌خوره؟
با همان خشم از در بیمارستان خارج شد و رفت. خیلی ناراحت شدم، نمی‌دانستم چطوری مسئله را حل کنم.
شب، حاج احمد مرا خواست. پهلویش که رفتم با گریه مرا در آغوش کشید و از اینکه آن طوری برخورد کرده بود عذر خواست، بدجوری حالم را گرفت. چون تقصیر از ما بود. با گریه گفت:
ـ به خدا دلم برای بچه‌های بسیجی می سوزه، پدر و مادرشان با یک امید و آرزویی اینها را بزرگ کرده‌اند و به این راحتی برای رضای خدا از آنها دل کنده‌اند و فرستاده‌اند اینجا، اون وقت ما درباره رسیدگی به وضعشان کوتاهی می‌کنیم.

_____________________________________________________

وبلاگ آیا دین چیزی جز محبت است ؟نیز پس از قرار دادن متن اعتراض به اقدامات صهیونیست مآبانه مدیر بلاگفا و اعلام  هجرت وتغییر سرویس از بلاگفا  توسط مدیر بلاگفا مسدود شد آدرس جدید این دوست ارجمند در ادرس http://www.danyal.ir/ با عنوان روز شمار تاریخ قابل دسترسیست .


نوشته شده در  پنج شنبه 87/4/13ساعت  2:15 صبح  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

بنام خدا

« از غم دوست در این میکده فریاد کشم

داد رس نیست که در هجر رخش داد کشم

شادییم داد,  غمم داد,  وفا داد و جفا

با صفا منت آنرا که به من داد کشم

سالها میگذرند حادثه ها میآیند

انتظار فرج از از نیمه خرداد کشم»

حضرت روح الله خمینی

پیر مرد هشتاد ساله ای که دنیا را نه با بمبهای خوشه ای,  شمیایی , غنی شده از اورانیوم و هسته ای بلکه با متانت و آن ابهت  خیره کننده  الهی به لرزه در آورد هنوز بعد از سالها سخنانش تازه و نمودی از آنچه که در حال حاضر در جهان واقع میشود است .در مطلب زیر که از  صیحفه ارزشمند امام است بر چند موضوع مهم و کلیدی دنیای امروز و حتی راه حلهای آن تاکیید شده است از قلدریهای دیروز و امروز و آینده آمریکا گرفته تا وضعیت لبنان و فلسطین و  دخالت ابر قدرتها در امور داخلی آن که یکی از موضوعات خاص امروز است تا بی تفاوتی و خود باختگی سران کشورهای عربی و  فتنه انگیزی قومی و نژادی  که یکی از تالمات جهان اسلام  است و  ساده ترین راه حل نابودی اسرائیل جعلی که همانا تحریم اقتصادی این مرکز ضد بشری صهیونیسم است تا آینده و فرجام نوکری چون صدام و حتی دلایل اینکه چرا ایران پس از درخواست صلح مکارانه صدام آنرا نپذیرفت . با نگاهی به این سخنان ارزشمند هر انسان هوشمندی به این نکته پی میبرد که انقلاب با همه کمبودها و قصورهایی که در حال حاضر به آن دچار شده مشی کلی دارد که این راه را نه ابر قدرتها با آن سلاحهای ضد بشریشان بلکه تنها خداوند به واسطه بندگان بیدار دل و هوشیار است که به سرانجام خواهد رساند .

      

« " امریکا در هر نقطه‏اى که دستش برسد مى‏گوید ما براى صلح مى‏خواهیم برویم و لکن فساد ایجاد مى‏کند. نمى‏دانم این مَثَل را شما شنیدید:

 یک بچه، پسر کوچکى بود که یک نفر آدم کریه المنظرکه صورتش جورى بود که بچه‏ها از او مى‏ترسیدند، او بغلش گرفته بود و او از ترس همین آدم گریه مى‏کرد، این مى‏گفت نترس من اینجا هستم، یک کسى به او گفت که آقا این از تو مى‏ترسد، تو این را بگذار زمین، این آرام مى‏شود. حالا اینها، قدرت‏هاى بزرگ، آمده در افغانستان مى‏گوید نترسید ما اینجاییم! در لبنان هم نترسید، ما اینجا هستیم! خوب، این مردم از شما مى‏ترسند، خوب، شما بروید کنار مردم آرام مى‏گیرند. وضع اینطورى است و خدا نکند که سیاستمدارها چاقوکش از کار درآیند. وقتى سیاستمدارى بر طریقه اخلاق انسانى نباشد، این چاقوکش از کار در مى‏آید، اما نه چاقوکش سر محله، چاقوکش‏در یک منطقه وسیع، در دنیا. اینکه در روایت هست که"  اذا فَسَدَالعالِمُ فَسَدَالعالَم‏ "مصداق بالاترش همین‏ها هستند که علماى سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند...

بنابراین ما باید توجه به این بکنیم که این قدرت‏هایى که مى‏گویند ما براى صلح آمدیم و مع الأسف در خانه عرب‏ها، عرب‏ها را دارند مى‏کوبند و عرب‏ها نشسته‏اند تماشا مى‏کنند. این ننگ را عرب‏ها کجا مى‏برند که اجانب، کفار آمده‏اند در خانه اعراب، به اعراب تعدى مى‏کنند و اینها نشسته‏اند تماشا مى‏کنند. در صورتى که اینها اگر ده روز راه را بر آنها ببندند، همه‏شان تسلیم مى‏شوند.... لکن اینها نفت‏شان را تقدیم مى‏کنند، آبرویشان را تقدیم مى‏کنند، کشورشان را تقدیم مى‏کنند، ملت‏شان را تقدیم مى‏کنند، براى چه؟ براى یک هواى نفس باطل. دنیا را این هواى نفس دارد از بین مى‏برد.... همه فسادهاى دنیا زیر سر این قدرت‏هاى بزرگ است والّا این کوچک‏ها اهمیتى ندارند.

صدام، مرده بى‏ارزش‏ , صدام دیگر یک مرده‏اى است افتاده آنجا، این اهمیتى ندارد دیگر، لکن اینها دارند فساد مى‏کنند. این هم یکى از فسادهاى آنها بود که این را بازى‏اش دادند و احمقش کردند حمله کرد به ایران و تجاوز کرد به ایران، حالا هم تویش مانده است و نمى‏داند چه بکند. هى فریاد مى‏زند بیایید دیگر صلح کنیم، مى‏خواهد مهلت بگیرد که بعدها شرارت بکند. ما این را بهتر مى‏شناسیم از دیگران، اینطور نیست که این صلح بخواهد، این مى‏خواهد که به اسم صلح مهلت پیدا بکند، دوباره تشکیلاتى درست کند زیادتر و قدرتى پیدا کند زیادتر و دوباره حمله بکند. خوب، با یک همچو چیزى نمى‏شود صلح کرد. کدام انسان است که مى‏تواند با یک دشمنى که با اسلام دشمن است، با خدا دشمن است، با ملت خودش دشمن است، با ملت ما دشمن است، این را مهلت بدهد تا اینکه دوباره تجهیز کند خودش را. قدرت‏ها هم به او کمک بکنند و باز هم افراد پیدا بکند و دوباره حمله بکند به اینجا. این را کسى نمى‏تواند مهلتش بدهد. این باید شرش کنده شود تا این منطقه درست بشود. و عمده شرّ آن ابرقدرت‏هاست و دولت‏هاى منطقه مى‏توانند شر این را از منطقه خودشان بکنند. اگر این دولت‏ها با ملت هاشان دست به هم بدهند، ملت‏ها که حاضرند، دولت‏ها هم تسلیم ملت هاشان بشوند، نمى‏توانند آنها در این منطقه این فسادها را بکنند. اسرائیل نمى‏تواند بیاید اینجا شرارت بکند. لکن مع الأسف خود اینها هستند که راه را باز مى‏کنند براى قدرت‏هاى بزرگ. شما ملاحظه مى‏کنید که در همین منطقه چقدر ثروت هست که دارند ابرقدرت‏ها از اینها مى‏برند، همان نفت چقدر هست که دارند روزى بیست میلیون تقریباً، کشورها از اینجا مى‏برند و مى‏خورند، مع ذلک اینها نشسته‏اند. آنها ریخته‏اند در خانه خودشان، لبنان خانه عرب است، درخانه عرب ریخته‏اند و دارند به خود عرب اینطور جنایت مى‏کنند و ملت عرب نشسته‏اند آنجا و هیچ حرف نمى‏زنند. وقتى پاى ایران پیش مى‏آید مى‏گویند اینها فارس‏اند، اینها خوب، آنها هم که عربند دیگر، شما نه فارس سرتان مى‏شود نه عرب سرتان مى‏شود، دنبال این هستید که چند روز عیاشى بکنید. خوب، این عیاشى تا کى؟ چقدر انسان آبرویش را، حیثیتش را، همه چیزش را بدهد سر عیاشى؟

قدرتهاى بزرگ منشأ تشنجات جهان‏ آن قدرت‏هاى بزرگ هم که شما را عمال خودشان قرار داده‏اند و الآن در لبنان دارند به سر مردم لبنان بیچاره آن کار را مى‏کنند، مع ذلک باید همه‏شان بدانند که مردم نمى‏نشینند گوش کنند تا این کارها بشود. بالاخره همان معنایى که در ایران پیدا شد در جاى دیگر هم پیدا مى‏شود...

چه هم شماها جلوگیرى بخواهید بکنید مردم جانشان به لبشان رسیده است، مردم لبنان جانشان به لبشان رسیده است، مردم فلسطین جانشان به لبشان رسیده و لهذا انتحار مى‏کنند. اگر یک کسى جانش به لبش نرسیده باشد که انتحار نمى‏کند براى اینکه شما را از کار بیرون کند. مردم نمى‏توانند تحمل بکنند، شما یک فکرى بکنید. با زدن و با کشتن و با یغما کردن و با بمباران کردن کار درست نمى‏شود، شما کنار بروید تا مردم کار خودشان را بکنند. راحت بگذارید مردم را. بالاخره مسلمین باید خودشان فکرى بکنند، بیدار بشوند و الّا اینها چاقوکش بین المللى هستند و نمى‏گذارند دنیا آرام باشد مگر اینکه مردم خودشان، مظلومین خودشان به فکر خودشان باشند، مظلومین جهان خودشان به فکر خودشان باشند.» " صحیفه نور    ج‏18   ص 240   

هر چند که سالهاست زندگی را ترک کرده ای لیکن جای تو خالی نیست چگونه ممکن بود که بعد از تو کفتاران بین الملل ملتی را که آنهمه خسارت به منافع و اقتصاد و حیثیت آنان وارد کرد را به زیر نکشند و انتقام آن شکست بزرگ را برای الگو نشدن برای ملتهای دیگر هم که شده نگیرند مگر آنکه کسی با همان قدرت و هوشمندی و از همه مهمتر ایمان به سرانجامی که خداوند وعده داده است پیشوا و سپر بلای این سرزمین نباشد  ؟ و بیچاره و واماندگان حقیقی در این بین کسانی هستند که به جیره ای که برای خوش خدمتی به جنایتکاران بین الملل برایشان مقرر شده  بیشتر ایمان دارند تا به قدرت خداوندیکه مکرارا فرموده است حزب و دسته خداوند پیروزند نه دارو دسته کلاه برداران, اقوا کنندگان و بوقچیان  بی ارزش  صهیونیسم .

در ایامی که ایام فاطمیه مینامند چه زیباست در جستجوی گفتار و رفتار زن رمز آلودیکه گویی باید تا جهان باقیست همچو  یکی از اسرار عالم فاش نشده باقی بماند .

« "ای مردم . من فاطمه هستم پدرم محمد (ص) است اکنون آغاز و پایان امور را برای شما تشریح میکنم و بدانید که دروغ نمیگویم و به خطا نمیروم .ای مردم خدا برای شما پیامبری فرستاد که از خود شما بود . از ناراحتی شما ناراحت میشد و به شما علاقه داشت نسبت به مومنین مهربان و دلسوز بود .....با گروهی از اهل بیت کلمه شهادت را بر زبان جاری ساختید در حالیکه بر لب آتش دوزخ قرار داشتید و برای ستمکاران و زور گویان جرعه ای گوارا و لقمه ای لذیذ و برای جویندگان آتش شعله مناسبی بودید . زیر پای قبایل پایمال میشدید .آب کثیف می آشامیدید ...همیشه ذلیل و خوار دیگران بودید . از قبایل اطرافتان در بیم و هراس بسر میبردید . پس از تمام این بد بختیها خدا به برکت وجود محمد (ص) شما را نجات داد . با اینکه پدرم به شجاعان مردم و گرگان عرب و سرکشان اهل کتاب دچار بود ولی هر چه آتش جنگ را دامن میزدند خدا آنرا خاموش مینمود . هر گاه گردن فرازی از شیاطین سر بر میداشت یا یکی از مشرکین دهان میگشود محمد (ص) بردارش علی (ع) را در گلوگاهشان می افکند . علی هم تا سر و مغز او را با مشت نمیکوفت و پایمالش نمیساخت و آتش تافته اش را با شمشیر خاموش نمینمود از میدان جهاد بر نمیگشت .

برای رضای خدا آن همه سختیها را متحمل میشد و در راه خدا جهاد میکرد . با رسول خدا نزدیک بود ,دوست خدا بود , همواره آماده جهاد بود . او تبلیغ و جهاد میکرد و شما در همان حال در آسایش و خوشی و خوشحالی بسر میبردید و در انتظار فرصت و مترقب خبرهای بد بودید . از برخورد با دشمن اجتناب می ورزیدید و هنگام جنگ فرار میکردید . تا وقتی که خدا پیامبرش را به منزلگاه سایر پیامبران و برگزیدگان انتقال داد کینه های درونی و دورویی شما هویدا گشت . جامه دین فرسوده شد . گمراهان به سخن آمدند فرومایگان سر بر افراشتند و شتر اهل باطل به صدا در آمد و دم خویش بجنباند و شیطان سرش را از کمین گاه بیرون نمود و شما را به سوی خویش دعوت کرد . پس بدون تامل دعوتش اجابت کردید و احترامش نمودید .شما را تحریک کرد به حرکت در آمدید دستور غضب داد غضبناک شدید ....هنوز زخم دل ما خوب نشده و جراحتها التیام نپذیرفته هنوز پیغمبر به خاک سپرده نشده بود که به بهانه ترس از فتنه خلافت را غصب کردید ولی « آگاه باشید که در فتنه داخل شدید و دوزخ کافران را احاطه کرده است » .

آه ! چه شدید و به کجا می روید ؟ در حالیکه کتاب خدا در میان شماست و احکامش هویدا و اوامر و نواهیش واضح است ؟ ...

پیامبران نیز مانند سایر مردم میمیرند . در قرآن میفرماید :

« محمد (ص)  نیست مگر پیامبر خدا که پیش از او هم پیامبرانی آمده و رفته اند .آیا هر گاه بمیرد و یا کشته شود به آیین گذشتگان خود باز میگردید ؟ و هر که به آیین گذشتگان خود باز گردد خدای را ضرر نمیرساند و خدا شاکران را پاداش میدهد »

سخنان مولا علی (ع) بر مزار فاطمه زهرا :

ای رسول خدا پس از او آسمان و زمین در منظر گاهم زشت مینماید ,

اندوهم جاودانه شد ,

و شبم در بی خوابی میگذرد .

و غمم پیوسته در دل است ,

تا خدا مرا در جوار تو ساکن کند.

غصه ای دارم که از شدتش دل به خون نشسته

و اندوهی دارم بهت آور

چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید و میان ما جدایی افکند

 تنها به سوی خدا شکایت میبرم ....

آه!

آه صبر آرامش بخش و زیباست

و اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه چون معتکفان در اینجا میماندم

و چون فرزند مرده شیون سر میدادم

و سیل آسا میگریستم ....» "


                  _____________________________________________________

دوست عزیز سرکار خانم الهام نیز از جمله معترضان به عدم واکنش مدیر بلاگفا در برابر  توهین کنندگان به مقدسات بودند که به دلیل آوردن این اعتراض و درخواست محترمانه از جناب شیرازی وبلاگشان توسط  بلاگفا حذف شد شرح آنرا بخوانید در وبلاگ جدید ایشان در پارسی بلاگ بنام«  جمعه های سوت و کور » http://boghz64.parsiblog.com   از دوستانیکه قصد تغییر سرویس از بلاگفا دارند پیشنهاد میشود در حاشیه و معرفی وبلاگ جدیدشان ذکر کنند که این وبلاگ به دلیل بی احترامی مدیر بلاگفا به مقدسات اسلامی و خواست کاربرانش تغییر سرویس داده شده است .


نوشته شده در  سه شنبه 87/3/14ساعت  12:2 صبح  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

بنام خدا

یکی از دروغهای رایجی که صهیونیستها برای توجیه اشغال و نسل کشیهای بی نظیر خود در فلسطین آنرا تبلیغ میکنند مالکیت تاریخی یهود بر سرزمین فلسطین است و اینکه فلسطین از دیر باز متعلق به یهودیان و نژاد عبرانی بوده است . با همین دروغ و دروغهایی شبیه به این همانند هولوکاست و تبلیغ آن در سطح بین الملل است که توانسته اند  نه تنها فلسطین را با وجود توحشهای بی نظیر خود به اشغال در اورند بلکه با این ادعاها و مظلوم نماییهایی چون هولوکاست دروغین هم اکنون نبض امنیت , اقتصاد و سیاست جهانی را بدست گرفته اند . در حالیکه حتی با استناد به منابع و کتب دینی و تاریخی یهود کذب بودن این ادعاها  به روشنی ثابت میشود و اینکه قوم یهود و نژاد عبرانی که حتی این نژاد اصالتا عرب بوده اند کمتر از دویست سال آنهم بصورت پراکنده و با عنوان مهاجر و یا اشغالگر توانستند در این سرزمین ساکن باشند . اینجاست که نقش رسانه های دروغپرداز صهیونیستی که حتی به مخاطبان خود فرصت تحقیق و کنجکاوی در این زمینه را نمیدهد با تبلیغات تسلسل وار و شیطانی خود تاریخ را به نفع سیاستهای ضد بشری خود واژگونه جلوه میدهد .
مطلب زیر بخشی از تاریخ فلسطین است که حتی  ادعاهای صهیونیستها و کتب دینی و تاریخی آنها   را در زمینه مالکیت بر فلسطین  در نظر گرفته است .

  « اولین نشانه از وجود انسان در فلسطین مربوط به
دوازده هزار سال قبل از میلاد است . در سرزمین فلسطین که حاصلخیزی خاکش زبان زد بود، نژادی موسوم به نژاد دریای مدیترانه ساکن بودند در طی سالها مهاجرتهای سامی ها از شبه جزیره العرب به بخشی از  این سرزمین آغاز شد که نخستین گروه مهاجر، آموری ها و کنعانیان بوده اند . کوچ سامی ها به فلسطین طی چهار دوره صورت گرفته است مهاجرت کنعانی ها از تبار کنعان بن سام بـن نـوح علیه السلام می باشند. این گروه در حـد فاصل هزاره های سوم و چهارم پیش از میلاد از جزیره العرب همجوار فلسطین به این منطقه مهاجرت کردند این گروه ساکنان اصلی فلسطین محسوب می شوند و سرزمین فلسطین به واسطه نام آنها ”ارض کنعان” لقب گرفت و در سرتاسر فلسطین از جمله در صحرای نقب و غور اردن استقرار پیدا کردند ، نام کنعان بر عربیت آنان دلالت دارد
ومشابه نام قبایل آنزمان  قحطان، عدنان، غسان  است.

               مسجد الاقصی
کنعانیها از اقوام باستانی عرب به شمار می روند. حتی عهد عتیق تورات، فلسطین را ”سـرزمین کنعان” نامیده است در قرن سیزدهم پیش از میلاد قبایل جنگجویی از جزیره کرت و دریای اژه وارد فلسطین شدند که نام اصلـی آنـان ” Pelest  ” بود . پلست ها نام خود را بر این دیار گذاشتند  و تا به امروز به همین اسم یعنی ”فلسطین” نامیده می شود . پلست ها، دشت ساحلی از غزه تا حیفا را تصرف کردند. آنها همچنین شهرهای کنعانی نظیر عسقلان، غزه و اسدود و غیره را به تصرف خود درآوردند و بدین ترتیب فلسطینی ها با ساکنان اصلی یعنی کنعانی ها پیوند خانوادگی برقرار و تا آستانه ملت واحد پیش رفتند. فلسطینی ها جذب آیین کنعانی شدند و الهه آنها دایگون، بعل و عشتار)را می پرستیدند .

یبوسی ها و فنیقی ها نیز در حدود 2500 سال پیش از میلاد به فلسطین مهاجرت کردند. یبوسی ها و فنیقی ها که از سلاله کنعانی ها محسوب می شوند در قدس و حومه آن سکنی گزیدند.  آنها شهر قدس را بنا نهاده و ابتدا آن را ” ایبوس” و سپس ” اورسالم” نام نهادند. فنیقی ها در سواحل شمال فلسطین و در لبنان مقیم شدند . ”معینی ها ” نیز شهر کنونی غزه را در شمال غزه باستانی ساختند. درآن زمان غزه باستانی مخروبه بود .
بنابراین تا به اینجا   خبری  حتی  از یک عبرانی هم نبوده است .
حضرت ابراهیم  خلیل الله (ع) متعاقب شروع دعوت خود ، شکستن بت ها و رویارویی اش با نمرود فرمانروای مشرک که او را به درون آتش انداخت و به مشیت الهی از آن نجات یافت حوالی 1900ق.م. به منظور صیانت از دین خود، به همراه برادر زاده اش یعنی حضرت لوط (ع) به فلسطین هجرت کردند. حضرت ابراهیم (ع) در شهر ”شکیم” واقع در نزدیکی نابلس اقامت کرد  و از آنجا به شهر دیگری و سرانجام در شهر حبرون (الخلیل) اقامت کردند. پس از مدتی حضرت ابراهیم (ع) به همراه همسرش سارا به مصر عزیمت کرد و حکمران آن دیار بانو ”هاجر” را به ایشان پیشکش نمود . حضرت بعدها با هاجر ازدواج کرد و از ایشان صاحب فـرزنـدی بنام حضـرت اسماعیل (ع)}  شدند . حضرت ابراهیم (ع) همچنین سیزده سال بعد از همسر اولش یعنی سارا صاحب فرزندی  شدند و نام اسحاق را برای او برگزیدند. حضرت سپس هاجر و اسماعیل (ع) را در مکه سکونت داد و با مساعدت فرزندش حضرت اسماعیل (ع) کعبه را ساخت. 
با فوت سارا حضرت ابراهیم (ع) در الخلیل قطعه زمینی را ازکنعانی ها خریداری کرد تا مزاری برای همسرش بنا کند .  حضرت ابراهیم (ع) تا زمان درگذشتشان در فلسطین بودند و در غار مکفیله واقع در نزدیکی شهر حبرون (الخلیل) به خاک سپرده شدند. حبرون بعدها به نام حضرت ابراهیم تغییر نام پیدا کرد .
اما عبرانی ها که از شرق آمده بودند با عبور از رود اردن بخشهایی از فلسطین را اشغال کردند.  به دلیل عبور آنها از رود اردن  و کوچ نشینی دائم آنها نام عبرانی به آنها داده شد . عبرانی ها حوالی سال 1020 ق.م. مملکتی را برای خود در مناطقی از فلسطین دایر کردند . شاؤول (طالوت) اولین پادشاه عبرانی در جنگ جلبوع  به دست فلسطینیان کشته شد .
فراعنه مصر نیز به منظور تامین مرزهای شمالی خود  و پیش از آن که توسط ”هکسوس” شکست بخورند، بر بخشهایی از فلسطین و سوریه حکومت می کردند. هکسوسی ها در اصـل از تبـار آموری ها و یا قبایلی هستند که از جزیره العرب کوچ کرده اند. اما وقتی فراعنه دوباره بازگشتند و هکسوسی ها را شکست دادند و از مصر بیرون راندند، از یهودیان و نوادگان آنها که به همراه حضرت یعقوب و دوازده فرزندش به این منطقه آمده بودند، در کنار هکسوسی ها در برابر فراعنه مصر قرار گرفته بودند، انتقام گرفتند.  در نتیجه (یهودیان) به نـاچـار از مصر گریختند و به همسایه آن یعنـی فلسطیـن کـوچ کردنـد. یهود در تورات مدعی است که خداوند از زبان حضرت ابراهیم (ع) وعده فلسطین را به یهود داده است و این وعده الهی به یعقوب (اسراییل) بن اسحاق بن ابراهیم پیامبر منتقل شده است. به ادعای یهود در حوالی 1800ق.م. خداوند با ”اسراییل” مبارزه می کند و ”اسراییل” سه بار خداونـد را مغلـوب می سازد و وقتی ”اسراییـل” متـوجـه می شود، آنکه را به زمین زده بشر نبوده و خداوند است از برخاستن از روی سینه او سرباز می زند و از وی می خواهد سرزمین فلسطین را به او، فرزندان و دودمانش بدهد که خداوند با تهدید و اجبار می پذیرد و متعهد می شود.
حضرت  یعقوب و فرزندانش که چادر نشین بودند به خاطر خشک سالی و گرسنگی که منطقه آنها را در بر گرفته بود، برای ملاقات یوسف (ع) و خرید گندم رهسپار مصر می شوند .

حضرت یعقوب (ع) به فلسطین باز می گردد و در همان جا فوت می کند. اما فرزندانش در مصر ماندگار می شوند تا این که به همراه موسی (ع) از مصر می گریزند و بقیه ماجرا
  از اینجا هم به خوبی استنباط میشود که اگر فلسطین سرزمین حقیقی برای عبرانیها بود پس چرا حضرت یوسف و برادرا نش دوباره به آن باز نگشتند ؟
در حالیکه صد ها سال در مصر باقی ماند ند  تا اینکه به دلیل ظلمهای فرعون به همراه حضرت موسی از مصر خارج میشوند در راه به دلیل نافرمانیها و بهانه جوییها  خداوند آنان را مجازات میکند و برای این مجازات خداوند از طریق  حضرت موسی  به آنها امر میکند که اگر میخواهند خداوند آنانرا مورد بخشش قرار دهد باید به سرزمین فلسطین وارد شوند و مردم این خطه که از مردمان  با صلابت و سر سختی بودند را دعوت به دین موسی کلیم الله کنند ی
هودیان که از ورود به فلسطین بیمناک بودند، شرط می کنند تا زمانی که مردم قدرتمند  این دیار خارج نشوند، وارد آن (فلسطین) نخواهند شد  و خطاب به موسی کلیم الله میگویند:  تو و خدایت بروید با آنها بجنگید و پس از پیروزی شما ما وارد سرزمین فلسطین خواهیم شد. که درنتیجه مورد غضب الهی واقع وچهل سال در صحرای سینا سرگردان می شوند.
این مطلب ادامه دارد ..

 وبلاگ الحدید نیز مطالب مفیدی در زمینه مالکین حقیقی فلسطین آورده است .

از سایر دوستان نیز دعوت میشود  مطالب و مقالات معتبر مرتبط  در این زمینه  را معرفی بفرمایند .
  ___________________________________________________________________
در پاسخ به اهانت و بی توجهی مدیر بلاگفا جناب شیرازی به آیین اسلام و واکنش قهر آمیز ایشان در برابر در خواست کاربران بلاگفا  در جهت محدود کردن فعالیت وبلاگهای مزدوران اهانت کننده به مقدسات اسلامی چند تن از دوستان وبلاگ نویس از بلاگفا به سایر سرویس دهندگان ایرانی در حال تغییر سرویس هستند . از جمله دوست ارجمند جناب «راز قندی » که وبلاگ ایشان در بلاگفا
www.righteousjudge.blogfa.comو در حال حاضر در آدرس
                                     http://righteousjudge.iranblog.com/
وبلاگ مفید و جالبی در زمینه حقوقی و قضایی ایجاد کرده اند با تشکر از این اقدام ارزشمند ایشان از دوستانیکه قصد تغییر سرویس از بلاگفا دارند پیشنهاد میشود در حاشیه و معرفی وبلاگ جدیدشان ذکر کنند که این وبلاگ به دلیل بی احترامی مدیر بلاگفا به مقدسات اسلامی و خواست کاربرانش تغییر سرویس داده شده است
.

                 _______________________________________________

بعد التحریر -سوال
نام :هورتاش یوتاب

کاش منابع خود برای اثبات این ادعاها را می آوردید تا به آنها نگاهی می انداختیم.نگاشته ایی که آورده اید پر از تشویش است. مثل آنجا که می گوییدکه درنتیجه مورد غضب الهی واقع وچهل سال در صحرای سینا سرگردان می شوند.این در حالیست که این هجرت ناخواسته به دلیل  تجاوز به سرزمین آنها صورت گرفت.سرزمینی که از زمان سلیمان نبی ار آن این قوم بود.سرزمین اسراییل را تازیان طبق مستندات تاریخی اشغال کردند .در زمانی که این بربر ها به نام اسلام به قتل عام می پرداختند.در پایان بهتر است معنی صهونیسم را بدانید و بعد با آن مبارزه کنید.صهیونیسم می دانی یعنی چه؟"
پاسخ :
منابع در مورد تاریخ بیت المقدس و سرزمین فلسطین

کتاب « تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)» نوشته   سید جعفر حمیدی -انتشارات  امیر کبیر

 کتاب « مسجدالاقصی و بیت‏المقدس‏»   نوشته جمیل موحدخوئی -انتشارات : نمایشگاه و نشر کتاب

در این مورد کتابها و مقالات بسیارند حتی از نویسندگان غیر عرب و غیر مسلمان

سایت انگلیسی تاریخ فلسطین http://www.palestinehistory.com/

اینکه قوم بنی اسرائیل به دلیل سرکشی از فرمان خداوند در وارد نشدن به بیت المقدس آواره شدند  در کجای این جمله که یکی از مستندات تاریخی است حتی  در قران کریم هم ذکر آن امده است تشویش به چشم میخود ؟ تشویش از شما و ذهن مضطرب شماست که با ادعای ایران دوستی  برای ادمکشان دزد صهیون سینه چاک میکنید . "هجرت ناخواسته به دلیل تجاوز به سرزمین آنها "؟ در همین یک جمله حقانیت سخنان خود را به معرض نمایش گذاشتید  اگر فلسطین سرزمین حقیقی یهودیان بود چرا  در مقابل تجاوز به آن از خود دفاع نکردند ؟ و چرا به جای مبارزه برای آب و خاک اجدادیشان فرار را بر قرار ترجیح دادند ؟

آوردید "سرزمینی که از زمان سلیمان نبی ار آن این قوم بود." به ابتدای مطلب توجه کنید و زمان آنرا دقت کنید چرا که تاریخ فلسطین در این مطلب از دوازده هزار سال پیش  از میلاد مسیح بررسی شده حضرت سلیمان در چه تاریخی میزیسته اند ؟ و اساسا سر جمع حکومت حضرت سلیمان و انبیایی که یهود آنان را منتسب به بنی اسرائیل میدانند به چند سال میرسد ؟

 از همان کتب البته احتمالی جستجو کنید که در زمان فتح بیت المقدس  به دست مسلمانان چند تن از ساکنان این منطقه کشتار شدند چند معبد و کلیسا و .. ویران شد . در عوض در زمان صلیبیها چند شهر و ابادی این منطقه آباد شد . چرا کلیساهای قدیمی و اماکن مسیحیان در زمان فتح اسلامی هیچ یک مورد تخریب واقع نشد چرا مقدس ترین کلیسای مسیحیان بنام کلیسای قیامت تا قبل از اشغال ادم کشان صهیونیست زیارتگاه  مسیحیان اقصی نقاط جهان بود لکن پس از اشغال نه تنها مسیحیان از زیارت این مکان و اماکن مقدسه مشابه آن محدود شدند بلکه حدود دو ماه پیش اشغالگران صهیونیست  مسیحیانی که قصد زیارت این مکان مقدس را داشتند با زور و ضرب و شتم  مانع مراسم مذهبی آنان شدند سال گذشته نیز رفقای نزاد پرستتان در شب عید مسیحیان  در یکی از کلیساهای فلسطین نارنجک پر تاب کردندو عیدی شایسته ای را تقدیم مسیحیان این خطه کردند .

در مورد معنای صهیونیسم پرسیدید : پسوند « ایسم»  همواره اسم قبل از خودرا نمایه و سمبلی از یک مکتب  معرفی میکند . و اما اسم صهیون از اسم کوهی  در جنوب غربی بیت المقدس گرفته شده که به معنای پر آفتاب است جالب است که بدانیم اسم کوه صهیون یا صیون در کتاب مقدس با عنوان " قلعه یبوسیان" از آن نام برده شده که یبوسیان چنانکه در مطلب فوق آمد یکی از صاحبان اصلی سرزمین فلسطین بودند که  هزاران سال قبل از بنی اسرائیل در این سرزمین زندگی میکردند . و جالبتر اینکه این کوه پس از دوران حضرت داوود  اهمیت پیدا کرد و در زمان  نبوت موسی کلیم الله این کوه هیچ جایگاهی نداشته است  . 

در کل به اعتقاد علمای یهود و مسیحی صهیون آرزوی قوم‏خداوند است که طی آن فرصتی برای حمایت ومحافظت و خدمت او بدست آورند . اما صهیونیسم از این نام ظاهرا مذهبی برای تحت پوشش قرار دادن سیاستهای ضد بشری خود در سایه دین استفاده  کرده است .البته در مورد معنای صهیونیسم و خصوص صیون نقلهای زیادیست که اهم آن همین موارد بود ."


نوشته شده در  یکشنبه 87/2/29ساعت  9:37 عصر  توسط شیدا 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مشق شب برای دولت یازدهم :آمریکا کیست؟
سنگباران
قدرت ایران، بسیار فراتر از بستن تنگه هرمز
صبر
آینده از آن حسین(ع) است
قرض الحسنه
اخطار به وزارت ارشاد -وزارت اطلاعات و قوه قضاییه
[عناوین آرشیوشده]