بنام خدا
پاسخ یک سوال منطقی از سوی ریاست جمهوری یک سرزمین مبنی بر اینکه :
"« اگر اروپا مقصر در نسل کشی یهودیان در زمان جنگ جهانی دوم هست چرا برای جبران خود پاسخگو نیست ؟ و چرا باید تاوان آنچه که صهیونیستها آنرا نسل کشی و هولو کاست مینامند را باید ملتی بپردازد که در گیرو دار جنگ جهانی دوم هیچ گونه دخالتی نداشته ؟ چرا اروپا برای جبران مناطقی از خاک خود را به یهودیان نمیبخشد ؟ "»
پاسخ این سوال چه میتوانست باشد ؟
اگر طرف پاسخگو به واقع خود را قربانی نسل کشی میدانست و برای احقاق حقوق بشر, موجودیت خود را اعلام میکرد انتظار میرفت پاسخی منطقی به این سوال بدهد لیکن از رژیمی که در بدو شکل گیری دست به نسل کشی و غارت سرزمین سایر ملتها زده است رژیمی که حتی به بازرسان سازمان ملل که به اینهمه نسل کشی اعتراض میکنند رحم نمیکند و« برنادوت» نماینده سازمان ملل و یکی از همراهانش در سرزمینهای اشغالی را به قتل میرسانند و قاتل را بدون هیچ گونه محدودیت قضایی در سال 1950 به سمت نماینده پارلمان رژیم جعلی میرسانند .
آیا پاسخی جز ترور و جنایت به این سوال منطقی خواهد داد ؟رژیمی که شکل گیری خود را مدیون ترورهای مسلسل وار نه تنها مقامات فلسطینی بلکه سایر نقاط جهان است البته که باید برای تبلیغ ترور کسیکه خواهان پاسخ گفتن به این سوال اساسیست روی اتوبوسهای خود طرحهایی برای تبلیغ ترور دکتر احمدی نژاد به نمایش بگذارد .
عکس از وبلاگ سیطره
www.seytareh.blogfa.com/post-54.aspx
مواردی از ترورهای صورت گرفته توسط رژیم تروریست دراسرائیل و سازمان یهود http://www.israel.blogfa.com/post-67.aspx
و جالب اینجاست برای پوشش دادن اعمال جنایتکارانه خود افرادیکه مخل موجودیت رژیم جعلی باشند را در مواقع لازم به جرم تروریست بودن به قتل میرساند .و هیچ سازمان و نهاد حقوق بشر دوستی جران دم زدن به اینهمه جنایت و آدمکشی را ندارد .
اما افرادیکه در لیست ترور رژیم نژاد پرست صهیون قرار دارند نباید به همین ارزانی به قتل برسند چرا که ترور هر یک از این شخصیتها باید در برهه زمانی صورت گیرد که برای حفظ موجودیت رژیم نژاد پرست سود مند باشد بنابراین از اینکه چرا در ترور افرادیکه در این لیست قرار دارند تعلل صورت میگیرد نباید شگفت زده بود چرا که هر ترور وقت و زمان مشخص خود را دارد و هر قربانی باید زمانی به قتل برسد که بیشترین سود را نصیب صهیونیسم بین الملل کند .
اما ترور شخصیتهای معروف اسلامی در بین اقشار مختلف مردم غرب یقینا اعتراض و نارضایی بوجود خواهد آوردا اما برای رفع این مشکل هم رژیم نژاد پرست به همراه دولتمردان آمریکا چاره اندیشی کرده اند .
چگونه میتوان ایران و سوریه را که همه گی معترض به سیاستهای استعماری و سلطه جویانه آمریکا در سطح بین الملل هستند به عنوان خاطی و خطر بزرگ جهانی معرفی کرد بدون آنکه در بین مردم غرب این شبهه ایجاد شود که چرا دولتهای اسلامی که مخالف رزیم نزاد پرست و اعمال جنایتکرانه آن هستند به عنوان خطر جهانی معرفی میشوند؟
پاسخ این راه حل وارد کردن یک کشور غیر اسلامی و کاملا بی ارتباط با این موضوع است و آنهم معرفی کره شمالی در بین سه کشور تهدید کننده امنیت جهانیست . کره شمالی که حتی موشکهای مجهز به کلاهک هسته ای خود را هم آزادانه آزمایش میکند و تنها با چند اعتراض بی خاصیت روبرو میشود . بدون شک خطر آفرین معرفی شدن سه کشور سوریه ایران و کره شمالی در ذهن اقشار مختلف مردم جهان بخصوص مردم غرب که رشد زیادی در پذیرفتن آیین اسلام در سالهای اخیر داشته اند این سوال را ایجاد نمیکند که چرا کشورهای تماما اسلامی و با روحیه صهیونیست ستیزی باید خطری برای امنیت جهانی باشند .
به همین ترتیب در مورد ترور شخصیتهای ضد صهیونیستی و مسلمان عمل میشود . وارد شدن شخصیتهای معروف مسلمان و صهیون ستیز در لیست تروررژیم جعلی و دولتمردان آمریکا این سوال را در ذهن مردم تداعی میکند که چرا هر فرد مسلمان مخالف جنایات رزیمی صهیونیستی باید ترور و عامل نامنی در سطح جهان معرفی شود؟
برای این مشکل هم راه حل همان راه حل قبل است یعنی وارد کردن افرادیکه وجهه مناسبی در سطح جهانی ندارد و عموما به جنایت و کشتار معروف هستند اما این افراد در طول زندگی خود هیچ گونه حرکتی و عملیاتی بر ضد موجودیت رژِیم صهیونیستی نداشته اند چرا که از قبل برای چونین روزی پرورش داده شده اند از بین این افراد میتوان به « مصعب زرقاوی » اشاره کرد.
زرقاوی کسی بود که آمریکا برای جسد او جایزه تعیین میکند و او را باعث و بانی اوضاع آشفته عراق معرفی میکند اما این جناب زرقاوی چه کسی بود ؟
زرقاوی تبعه اردن که آمریکا او را برای آموزش نظامی به افغانستان اعزام میکند و در کمپهای آموزشی طالبان و القاعده پرورش مییابد همین فرد بی نام و آوازه هنگامیکه وارد عراق میشود به تیتر خبری خبرگزاریهای صهیونیستی تبدیل میشود و از او با عنوان عامل ناامنی و اوضاع نا بسامان عراق یاد میکنند اما در چه زمانی؟
در زمان نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و زمانیکه دولت آمریکا بدلیل اعتراضات مردمی مبنی بر پایان دادن به اشغال عراق به شدت از انتخاب مجدد جناب بوش مایوس شده بنابراین لازم است برای آرام کردن اذهان عمومی و برای آنکه به مردم آمریکا ثابت کنند حمله و اشغال عراق چندان هم بی ثمر نبوده دست پرورده خود را ابتدا در رسانه ها بزرگ کنند و بعد در نزدیک ترین زمان به انتخابات افتخار قتل زرقاوی را در رسانه های خود فریاد بزنند .
این روش برای بحرانهای دولتمردان صهیونیست آمریکا بارها و بارها تکرار میشود چون اعدام صدام و .. اکنون به زمان حال برمیگردیم گزارش رسوا کننده « وینو گراد » چندی پیش از سوی رژیم صهیونیستی انتشار یافت که در آن حیثیت ششمین ارتش مجهز دنیا توسط چند چریک با کمترین تسلیحات نظامی به ریش خند گرفته شد . اما چرا باید شکست مفتضحانه رژیم نژآد پرست تا این اندازه برای موجودیت آن حساس و شکننده باشد ؟به این دلیل که کمترین زیان این شکست خالی شدن سرزمینهای اشغالی از جمعیتی است که سران رژیم صهیون با هزار ترفند و در نظر گرفتن انواع جوایز مالی و حتی ملکی به یهودیان مهاجر به این سرزمینها در نظر گرفته اند .
اگر یهودیان به دلیل نا امنی و هراس از شکست رزیم صهیون این مناطق را به سمت زادگاههای اصلی خود ترک کنند کدام ملت بی سرزمین و کدام سرزمین بدون ملت باقی خواهد ماند تا شعاری برای مظلوم نمایی رزیم صهیون باشد و سران صهیونیسم با کدام جمعیت موجودیت خود را برای سلطه بیشتربر سایر سرزمینها حفظ کنند ؟
پس لازم بود برای دلداری به شهروندان دزد اسرائیل جعلی و برای مانع شدن از سیر صعودی مهاجرت معکوس و یا همان فرار یهودیان از این سرزمین دست به دامان چاره شد و این چاره چیزی نبود جز ترور فعالترین عضو مقاومت حزب الله لبنان و مهمترین فرمانده ای که در جنگ سی و سه روزه باعث شکست بی آبرو کننده برای رژیم صهیون بود . نام « شهید عماد مغنیه» بیش از بیست و پنج سال در لیست ترور رژیم صهیون و آمریکا قرار داشت اما همانطور که گفته شد هر قربانی باید در زمانی ترور شود که بیشترین سود را نصیب صهیونیسم بین الملل کند چرا که سران رژیم جعلی و آمریکا میدانند ترور یک شخصیت آنهم از حزب الله لبنان نمیتواند پایانی برای مقاومت ضد صهیونیستی باشد چرا که حزب الله در طول این سالها به اندازه کافی نیروهای زبده برای جایگزین کردن تربیت کرده است .
همانطور که سالها پیش درست در همین ایام دبیر کل حزب الله لبنان « سید عباس موسوی » را به همراه همسر و فرزندان کوچکش ترور کردند لیکن با حذف این مهره فردی جایگزین او شد که همه تکبر و غرور شصت ساله شکست ناپذیری رژیم جعلی را در هم شکست .
اما نکته جالب در ترور شهید مغنیه اینجا بود که فردیکه سالها برای حفاظت از خاک و ناموس خود مبارزه کرده توسط رسانه های صهیونیستی هم ردیف کسانی چون بن لادن و زرقاوی و ... قرار دادند چرا که وجود دست پروردگان آمریکا چون زرقاوی و بن لادن در همین زمانها برای سران صهیونیسم مفید خواهد بود . فارق از اینکه حتی اطلاعات سازمان جاوسوسی سیا در این زمینه ثابت میکند عماد مغنیه کیست مطلب زیر بخشی از تحلیل ما یکل شوارتز استاد جامعه شناسی دانشگاه استونی بروک و مدیر دوره کارشناسی کالج مطالعات جهانی است بر قسمتهایی از گزارش سازمان سیا معروف به "« جواهرات فامیلی » " ( اطلاعات با ارزش است ) که در 702 صفحه مدارک حاوی اطلاعات با ارزشیست که نشریه نیویورک تایمز آنرا « " دفترچه های عملیات استراق سمع داخلی ، نقشه های شکست خورده قتل ها ، تجربه های کنترل مغز ها و جاسوسی علیه ژورنالیست ها»" ، خوانده است .
این گزارش منتشر شده از سوی سازمان سیا ثابت میکند افرادی چون مبارز رشید شهید عماد مغنیهبه چه دلیل و با چه انگیزه ای وارد میدان مبارزه با صهیونیسم بین الملل شدند .
http://www.informationclearinghouse.info/article17938.htm
Many of us remember that in 1983, during a previous crisis there, an American military barracks was bombed, killing 241 marines who were part of an international peacekeeping force sent there in 1982. That bombing was, as Morris tells the story "itself a bloody reprisal for earlier American acts of intervention and diplomatic betrayal in
" « بسیاری از ما سال 1983 را با بحرانی دیگر در آنجا بخاطر می آوریم : یک خوابگاه ارتش امریکا با بمب منفجر شد و 241 تفنگدار دریائی که در سال 1982 به آنجا فرستاده شده بودند را از بین برد . آن بمب گذاری ، هم چنانکه موریس میگوید ، " انتقامی خونین بود از یک عمل پیشین امریکا در مداخله و خیانت سیاسی در جنگ داخلی لبنان که از سال 1975 خشم همه را برانگیخته بود ".
هیچکس در جامعه اطلاعاتی امریکا مطمئنا نمی دانست ( و هیچکس تا امروز نمی داند ) که چه کسی واقعا مسئول آن بمب گذاری بود ، ولی ویلیام کیسی رئیس سیا با این وصف ، تصمیم می گیرد که از این عمل انتقام بگیرد . او یک روحانی شیعه بنام محمد حسین فضل الله را به عنوان هدف این انتقام انتخاب کرده بود ، " چون او مشهور باین بود که موعظه های آتشین در باره عدالت اجتماعی و استقلال ملی ایراد می کند و همچنین بخاطر اینکه سازمانهای اطلاعاتی همراه چون موساد در اسرائیل ، مخابرات (گید ) در عربستان سعودی و خبر چین های فلسطینی ادعا کرده بودند که او رهبری یک گروه نظامی شیعه را بر عهده دارد که مسئول حمله به تفنگداران دریائی امریکا بوده است " . این مقدار اطلاعات برای کیسی و همچنین برای معاون ارشدش ، رابرت گیتس ، رئیس اداره اطلاعات و مسئول تجزیه و تحلیل بهترین اطلاعات جمع آوری شده سازمان کافی بودند تا دستور حمله به فضل الله را صادر کنند . با پخش شدن شایعه حمله به فضل الله در سازمان ، نمایندگان گیتس سعی کردند تا به او در باره عدم شواهد کافی علیه این روحانی هشدار دهند .
این ، جریان ماجرای تلاشهای آنها است :
سیا فقط سعی نکرد تا محمد حسین فضل الله را به قتل برساند ، بلکه بجای آن ، سازمان تمام منطقه او را با بمب کار گذاشته در اتومبیل منفجر کرد ، " انفجاری که اثر آن در کیلومتر ها دورتر ، در کوههای شوف و خارج از مدیترانه به وضوح احساس شد " . چه آن روحانی مقصر بود یا نبود ، پیام برای تمام آنهاییکه درگیر ماجرا بودند روشن بود: عواقب حمله به تفنگ داران دریائی امریکا گریبانگیر تمام جامعه خطا کار میشود . بطور خلاصه ، یعنی ، یک عمل تروریستی دولتی . در منطقه فقیر نشین بیر العابد جائیکه فضل الله زندگی میکرد ،81 نفر کشته و بیش از 200 نفر زخمی شدند . ( به خود فضل الله آسیبی نرسید – او در آن غروب ، دیر تر از حد موعد به آنجا رسیده بود چون در بین راه توقف کرده بود تا " با یک پیرزن صحبت کند " . )
گرچه خبر این واقعه به ندرت به اخبار در امریکا بدل شد ، حتی اشاره ای هم به انجام آن توسط سیا نشد ، ولی پیام در بیر العابد دریافت شد . روز بعد ، " یادداشتی بر آن منطقه تخریب شده جائیکه خانواده های داغدار عزیزان خود را از زیر آوار ها بیرون میکشیدند به چشم میخورد : " ساخت امریکا " .
اما مردم بیر العا بد و شیعیان مناطق اطراف ، از این پیام نتیجه " اشتباهی " گرفتند : بجای تحت تاثیر قرار گرفتن از نمایش سلاخی دولت امریکا ، آنها در پی پایه گذاری حرکتی متقابل برآمدند .
از میان محافظین فضل الله که در انفجار کشته نشدند ، عماد مغنیه 22 ساله بود که وارد گروه شیعه تازه تاسیس حزب الله شد و در طول یک دهه بعد ، به عنوان یک شبح رئیس امنیتی ، هدایت حملات متقابلی را علیه امریکائیان در یک سلسله عملیات زنجیره ای به انجام برد"»
http://www.informationclearinghouse.info/article17938.htm
باید از کسانیکه با وقاحت سردار رشید و با غیرتی چون عماد مغنیه را تروریست خطاب میکنند پرسید مغنیه و امثال مغنیه به چه جهت اهداف آمریکا و رزیم صهیونیست را تهدید کردند؟
البته اگر این بوقهای تبلیغاتی جرات این را داشته باشند که اعتراف کنند هر عملیاتی که توسط این سردار رشید و امثال او صورت گرفت انتقام و پاسخی بود به کشتار مردم مظلوم و بی دفاع در لبنان و فلسطین .
و اما نکته جالب تر در بین خبرهای این بوقچیان نسبت دادن بمب گذاری مرکز یهودیان در آرژانتین به این سردار رشید بود بمب گذاری که به ایران نسبت داده شد و پس از چندی رشوه گرفتن قاضی مسئول رسیدگی به پرونده این ماجرا فاش شد .
همین دروغ و تهمت صهیونیسم بود که باعث شد پرچم ایران در آنسوی کره خاکی در آرژانتین در هر تجمع ضد آمریکایی توسط مردم آرژانتین به اهتزاز درآید . چندی پیش بود که نویسنده کتاب « دروغ بزرگ » که با آوردن اسناد و مدارک ثابت میکرد نسبت دادن این کشتار به ایران دروغ و مسبب این بمب گذاری خود صهیونیستها هستند تهدید به مرگ شد و حتی مارادونا فوتبالیست معروف آرژانتینی به دلیل حمایت ایران در این زمینه و درخواست ملاقات با دکتر احمدی نژاد تهدید به مرگ و تحت فشار روانی قرار گرفت .
در پایان رژیم تروریست صهیون باید منتظر انتقامی باشد که در تاریخ شصت ساله خود آنرا تجربه نکرده است چرا که شرافت و غیرت حزب الله لبنان اجازه نخواهد داد وحشی گری و قلدری این رژیم بی پاسخ بماند .