يکي از ايده هايي که در سال هاي اخير بار ها و بارها بر زبان مخالفان حضور در انتخابات جاري شده است ، نافرماني مدني است . به گمان آنان نافرماني مدني ، راهي است به رهايي از وضعيت موجود و رسيدن به وضعيت مطلوب که البته رويش توافقي نيست .من موضعم روشن است و طرفدار شرکت در انتخاباتم ، با همه ايراد هايي که به انتخابات در ايران وارد است و همه از آن کم و بيش مطلعيم،اما دلايل ديگري نيز براي خودم دارم . نخستين و مهم ترين دليلم در اين پرسش نهفته است که آيا در ايران تحريم انتخابات عملي است ؟
نقطه طلايي در اين ماجرا " قانون " است . نافرماني مدني يعني سر پيچي از قانوني که از نظر برخي ناعادلانه است . حالا اگر در جامعه اي قانون گريزي به حدي باشد که ميان آنان که نافرماني مي کنند و آنان که قاون گريزي شيوه معمول زندگي شان است ، تمايزي نتوان قائل شد ، آيا نافرماني مدني واجد معناست؟ آيا طرح نافرماني مدني در چنين جامعه اي جز ايده اي تخيلي مي تواند ، به حساب آيد ؟ چه بسا در اثر تبليغات مناديان نافرماني مدني ، بخش زيادي از مردم هم اکنون در حال نافرماني مدني باشند ، اما چنين نافرماني چه تاثيري مي تواند داشته باشد؟ نافرماني مدني در جامعه اي که قانون گريزي هنجاري عمومي است ، چگونه عملي مي شود ؟ دوستاني که همه را دعوت مي نمايند که در انتخابات شرکت ننمايند و که همه را به نقد خود فرا مي خوانند و به اين و آن انتقاد مي کنند که چرا خود را نقد نمي کنيد ، آيا يک بار از خود پرسيده اند که طرح اين ايده در اين چند سال چه توفيقي در بر داشته است ؟ به گمان من اين ايده و بسياري از ايده هاي اين چنيني ، بر مبناي منطق موقعيت ايران تدوين و تعريف نشده است و تا اطلاع ثانوي کم هزينه و پر فايده ترين راه نسبت به هزينه هايش براي اصلاح وضعيت کشور ، حضور موثر و منتقدانه و مسئولانه در انتخابات است .